خلیع العذار


معنی انگلیسی:
shameless

لغت نامه دهخدا

خلیعالعذار. [ خ َ عُل ْ ع ِ ] ( ع ص مرکب )ساده و صورت عاری از ریش و سبیل. ( ناظم الاطباء ). || اسب بی لگام و شتر بی مهار. ( شرفنامه منیری ). مهارگسسته. افسارگسیخته. ( یادداشت بخط مؤلف ). || راه بدون دربند. || سرکش. ( ناظم الاطباء ). سرخود. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
دیوانگان گشته خلیعالعذار.
فرخی.
|| بی شرم. ناپاک. ( ربنجنی ). || بی پرده. بی حجاب. بی پروا. متهتک. ( یادداشت بخط مؤلف ) : عوام در میان آنجا چون دریا بر دریا در تموج و خواص از دور و نزدیک و بالا و نشیب در تفرج و پیوسته آن مدت را گذرانیده بفکاهت و خوش عیشی و افسانه و خلیعالعذار دیوانه وار آشنا و بیگانه مشتغل به کأس و پیمانه. ( ترجمه محاسن اصفهان ). || ناپاکدار. ( ادیب نطنزی ): قدم در عرصه مراد و شهوت و تهمت زده و خلیعالعذاروار افسار از نفس اماره برگرفته. ( سندبادنامه ص 124 ).

فرهنگ عمید

۱. لگام گسیخته.
۲. سرگردان.

پیشنهاد کاربران

بپرس