خلوت گرای. [ خ َل ْ وَ گ َ / گ ِ ] ( نف مرکب ) مایل بخلوت. خلوت گزین : چو دانست کو هست خلوتگرای پیاده به خلوتگهش کرد رای.نظامی.
یالقوزک . [ زَ ] ( ص مصغر ) ( مرکب از یالقوز ترکی کاف علامت تصغیر فارسی ) یالقوز. آنکه از معاشرت مردمان گریزد. انزواجو. تنهایی پسند. ناآمیزگار. مردم بدور. آدمی بدور . ( یادداشت مؤلف ) .+ عکس و لینک