خلن

لغت نامه دهخدا

خلن. [ خ ُ ل ِ ] ( ص ) بینی که مخاط و خلم از آن روان باشد. ( ناظم الاطباء ). کسی را گویند که پیوسته آب غلیظ از بینی او روان باشد. ( برهان قاطع ) :
بینی خلن چو میش دارد
صدگرگ درونش بیش دارد.
آغاجی.

فرهنگ فارسی

بینی که مخاط و خلم از آن روان باشد کسی را گویند که پیوسته آب غلیظ از بینی او روان باشد .

دانشنامه آزاد فارسی

خِلِن (Geleen)
شهری در استان لیمبورگ، در هلند، به فاصلۀ ۱۵کیلومتری ماستریخت، با ۳۳,۹۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۶). زمانی کالاهای وابسته به محصولات جانبی زغال سنگ از معادن مجاور تولید می کرد، اما صنایع اصلی آن اکنون تولید فرآورده های جانبی نفت و گاز طبیعی است.

پیشنهاد کاربران

بپرس