خلل کردن. [ خ َ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خراب شدن. ویران گشتن. خراب گشتن : این سرایی است که البته خلل خواهد کردخنک آن قوم که در بند سرای دگرند.سعدی.چو دور جوانی خلل می کندبپایان پیری چه امید ماند.سعدی.