خلع ید کردن


معنی انگلیسی:
dispossess, evict, seize

لغت نامه دهخدا

خلع ید کردن. [ خ َ ع ِ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چیزی را ازدست کسی درآوردن. بسلطه کسی بر چیزی خاتمه دادن.

فرهنگ فارسی

چیزی را از دست کسی در آوردن بسلطه کسی بر چیزی خاتمه دادن .

مترادف ها

dispossess (فعل)
رها کردن، دور کردن، محروم کردن، بیرون کردن، بی بهره کردن، از تصرف محروم کردن، خلع ید کردن

فارسی به عربی

اطرد ، إنتزاع المسؤولیة

پیشنهاد کاربران

خلع : برکناری، عزل، ریشه کن کردن
یَد : دست
هر دو کلمه عربی است .
که باهم به معنای برکناری هم دستی را می دهد.

بپرس