خلع سلاح کردن. [ خ َ ع ِ س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) یراق چین کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). سلاح کسی را از او گرفتن. او را بی سلاح کردن.
خَلعِ - سِلاح ( کَردَن ) : جنگ - ابزارزدایی ( کردن )to beat swords into ploughsharesبرابر پارسی اش میشه : زین ستاندن+ عکس و لینک