خلع سلاح کردن


معنی انگلیسی:
disarm, ro disarm

لغت نامه دهخدا

خلع سلاح کردن. [ خ َ ع ِ س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) یراق چین کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). سلاح کسی را از او گرفتن. او را بی سلاح کردن.

فرهنگ فارسی

یراق چین کردن سلاح کسی را از او گرفتن .

مترادف ها

disarm (فعل)
خلع سلاح کردن، به حالت اشتی درامدن، غیر مسلح کردن

unarm (فعل)
خلع سلاح کردن

فارسی به عربی

انزع سلاح

پیشنهاد کاربران

خَلعِ - سِلاح ( کَردَن ) : جنگ - ابزارزدایی ( کردن )
to beat swords into ploughshares
برابر پارسی اش میشه : زین ستاندن

بپرس