خلطه

لغت نامه دهخدا

( خلطة ) خلطة. [ خ ِ طَ ] ( ع اِ ) عشرت. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( ازلسان العرب ). || ( ص ) آمیزنده با مردم. ( منتهی الارب ). یقال : امراة خلطة؛ زن آمیزنده با مردم.

خلطة. [ خ ُ طَ ] ( ع اِمص ) آمیزش. معاشرت. اختلاط با مردم. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) آمیزش معاشرت اختلاط .

فرهنگ معین

(خُ طَ یا طِ ) [ ع . خلطة ] (اِمص . ) آمیزش ، معاشرت .

پیشنهاد کاربران

سلام وادب خلطه نام سابق وفعلی روستایی اصیل در ۵۰۰متری جاده صفی آباددزفول با مردمانی خونگرم متدین و پرتلاش اکثراکشاورز وهمچنین دوستدار فوتبال. بعدازانقلاب درجوار ونزدیک جاده اصلی صفی اباددزفول روستای نو
...
[مشاهده متن کامل]
تاسیسی بنا شد که خلطه جدید نام گرفت وبعدبه شهرک توحید تغییرنام پیداکرد که درحال حاضرکوی توحید ازشهری که نباید شمس آبادنام میگرفت نام دارد هادی پورراشد

سلام اقوام ما جز اولین کسانی بودن که ساکن روستاشدن وریشه عربی داشتن بعدکم کم اقوام دیگری هم ساکن شدن واسم روستاشدخلطه یعنی مخلوط

بپرس