خلط کردن


مترادف خلط کردن: آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن، اشتباه کردن، مشتبه ساختن

لغت نامه دهخدا

خلط کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مخلوط کردن. درهم کردن. آمیختن. || شوریدن. آشفتن. ( ناظم الاطباء ). تسویط. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

مخلوط کردن در هم کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس