خلص
/xollas/
مترادف خلص: خالص، ناب، سره ، انتیم، صمیمی
متضاد خلص: ناسره
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
خلص. [ خ َ ل َ ] ( ع اِ ) گیاهی خوش بوی که بر درختی که نزدیک وی بود می تند و دانه آن مانند مهره عقیق است. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خلص. [ خ َ ل َ ] ( ع مص ) خوش درآمدن استخوان در گوشت و آن در قصب استخوانهای دست و پا باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). یقال : خلص العظم.
خلص. [ خ ُل ْ ل َ ] ( ع ص ) بی آمیغ. پاک. محض. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- دوست خلص ؛ دوست محض.
|| ج ِ خالص : اهل الروم بیض خلص. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خلص. [ خ َ ل َ ] ( اِخ ) جایگاهی است در آره میان مکه و مدینه و در این قرای نخلستانها یافت میشود. ( از معجم البلدان یاقوت ).
فرهنگ فارسی
جایگاهی است در آره میان مکه و مدینه و درین قرائ نخلستانها یافت میشود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳۱(بار)
wikialkb: ریشه_خلص
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید