خلش/خلیدن
عشق صورت در دل شه زادگان
چون خلش می کرد مانند سنان
خَلِش:فرو رفتن شیء تیزی در چیزی.
نمونه: اما تدبیر را قلب خونین خاک به خَلش دشنه ای، چهره ء نیلی آسمان را آتش زد ( کلیدر ج۱۰ص۲۷۹۷ )
پوزش بسیار ازبرای نادرستی واشتباه چاپی درشاهدی که آوردم ، دربالا👆
. . .
جانب دیگرخلش، آغازکرد/بازقزوینی، فغان راسازکرد!
خلش : اسم مصدرازخلیدن ، مولوی نیزدرمثنوی
درداستان کبودی زدن شیرمرپهلوان قزوینی راگوید:
جانب دیگرخلش آغازکرد/
بازقزوینی خلش راسازکرد!/
درسبزواربگفته استادشفیق سراینده سبزواری
ودرگویش آن سامان،
... [مشاهده متن کامل]
سیخ چوبی سرتیزیا خس که تیزباشدو درتن فرورفته وبخلداست نیز درگویش خراسان ، بخشی ازبازی کودکانه به نام گاوگذل پندیل خلش راگویند! - >پندیل