خلاله

لغت نامه دهخدا

( خلالة ) خلالة. [ خ َ / خ ِ / خ ُ ل َ ] ( ع اِمص ) دوستی. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ).

خلالة. [ خ ُ ل َ ] ( ع اِ ) آنچه از طعام که در میان دندانها ماند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان الرب ) ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
فلان یأکل خلالته .
|| آنچه از میان انگشتان بیرون آید. || رطب در میان شاخه های خرمابن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

خلالة.[ خ ِ ل َ ] ( ع اِ ) یکی خِلال. ( یادداشت بخط مؤلف ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خِلَالِهِ: دربین آن
ریشه کلمه:
خلل (۱۳ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

(بر وزن فرس) گشادگی میان دو چیز. جمع آن خلال است (مفردات - مجمع) می‏بینی باران را که از میان ابرها خارج می‏شود. خلال مصدر باب مفاعله نیز آمده چنانکه خواهد آمد و نیز مفرد به کار رفته به معنی وسط چنانکه ابن اثیر در نهایه گفته است میان شما اراجیف می‏ساختند و فتنه جوئی می‏کردند کاوش می‏کنند میان خانه‏ها را. خلّة: به ضمّ اوّل به معنی مودّت و دوستی است طبرسی آن را موّدت خالص گفته است راغب در وجه آن سه علّت ذکر کرده یکی آنکه دوستی و موّدت در وسط نفس قرار دارد و یا آنکه نفس را می‏شکافد و در آن اثر می‏گذارد مثل تیر در هدف. و یا اینکه احتیاج به آن موّدت زیاد است (بنا بر آنکه معنای خلّت (احتیاج) در آن منظور باشد وجه اوّل را ابن اثیر نیز در نهایه گفته است. روزیکه در آن خرید و فروش، دوستی و شافعت نیست. خلال در آیه شریفه مصدر باب مفاعله و به معنی دوستی است. خلیل: دوست ، جمع خلیل اخلاء است مثل دوستان در آن روز بعضی به بعضی دشمن اند مگر پرهیزگاران.

پیشنهاد کاربران

بپرس