ابو زید عبدالرحمان بن محمّد بن محمّد بن محمّد بن الحسن بن محمّد بن جعفر بن محمّد بن ابراهیم بن عبدالرّحمان بن خلدون بن عثمان، معروف به ابن خلدون، صاحب کتاب الْعِبَرو دیوانُ الْمُبتَدَأ والْخَبَر فی اَیّامِ الْعَرَبِ والْعَجَمِ وَ الْبَرْبَرِ وَ مَنْ عاصَرَهُمْ مِنْ ذَوِی السُّلْطانِ الاَکبَر، اصلاً یمنی حضرموتی و مولدا اندلسی و موطنا تونسی بود. اجدادش در خدمت امویان اندلس ( 156 - 422ق ) بودند، امّا او در زمانه پراکندگی و نزاع حاکمان مختلف در اندلس و افریقیّه می زیست و گهگاه به برخی از حکام آن نواحی خدمت یا آنها را علیه هم تقویت می نمود.
... [مشاهده متن کامل]
ابن خلدون سنّی مالکی بود و از این رو باید از کتب اهل حدیث پیروی و با خردورزی در مورد روایات مخالفت می کرد؛ امّا تسنّن در شمال آفریقا به نحو غریبی با تصوّف ( شاذلیّه و قادریّه ) آمیخته و نیز دارای پیشینه ای از تشیّع باطنی گرای اسماعیلی ( تأویل گرا و لزوما مخالف اهل حدیث ) بود و شاید همین موجب گرایش وی به گزینش و تأویل روایات تاریخی شد. همچنین وی حافظ قرآن کریم به هفت نوع قرائت بود و می توانست آنها را از دو طریق با هم جمع کند. از سوی دیگر وی که به دلیل مالکی بودن، از نظر فقهی نزدیک ترین مذهب را به فقه عمر بن خطّاب و عبداللّه بن عمر داشت به خاطر نگرش صوفیانه اش ملزم به پذیرش دیدگاهی جبرگرایانه بود و همین خود باعث می شد وی به دنبال نوعی موجبیت قطعی در حوادث تاریخی باشد و در همین حال همه خلفا را «بپذیرد» و آنها را نقد نکند. افزون بر اینها، وی به دلیل سوابق خانوادگی، تعلّق خاطر عمیقی به خلفا به خصوص خلفای اموی و بالاخص معاویة بن ابی سفیان و مروان بن حکم داشته است. البته او به طور کلّی به خلفای اموی، عباسی و فاطمی ارج می نهاد و دفاع از آنها و توجیه رفتارهایشان را بر خود لازم می دانست، بلکه آن را ماده بعضی استدلالها و جمع بندیهایش قرار داد. همچنین نباید از نظر دور داشت که وی در روزگاری می زیست که ممالیک بحری ( 648 - 792ق ) و ممالیک بُرجی ( 782 - 922ق ) در مصر و شام به جای ایوبیان ( 564 - 650ق ) حکومت می کردند و آنها سیاست متعصّبانه و سختگیرانه تشیّع زدایی را که از زمان تصرف قاهره به دست صلاح الدّین ایّوبی و اعدام علمای شیعه در دانشگاه الأزهر آغاز شده بود در شمال آفریقا و به خصوص مصر پی گیری می نمودند و مقدمه و تاریخ ابن خلدون، آیینه ای برای این سیاست است. وی که در رمضان 732ق زاده شده بود، در 42 سالگی در سال 776ق به قلعه ابن سلامه رفت ( یا تبعید شد ) و در آنجا ابتدا به مدت چهار سال مقدمه معروفش را نوشت و سپس به نگارش تاریخش پرداخت و آن را در اوایل سال 784ق در تونس به پایان برد. سپس در اواسط شعبان همان سال با کشتی به مصر رفت و در خدمت ممالیک برجی قرار داشت و چند دوره به عنوان مدرّس، مفتی و قاضی القضات به آنها خدمت نمود. در سال 803ق که تیمور گورکانی شام را تصرف کرد، او نیز در آنجا اسیر شد و پس از تملّقهای بسیار توانست با گرفتن هدایایی از تیمور لنگ، آزاد شود و در اواخر 804ق به مصر برگردد. وی سرانجام در 11 رمضان 808ق در 86 سالگی مرد و در مقبره صوفیه مصر دفن شد.
نوشته حاضر به بررسی میزان انصاف نحوه نگاه و نگارش ابن خلدون نسبت به زندگی و خلافت و جنگهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام از ولادت تا شهادت می پردازد.
موضع ابن خلدون درباره امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران رسالت تا رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
1 می دانیم که علی بن ابی طالب علیه السلام به دلایلی از دوران شیرخوارگی به بعد، نزد حضرت محمّد صلی الله علیه و آله که سی سال بزرگ تر از ایشان بودند، پرورش یافت و همواره چون فرزندی دلبند و دلبسته همراه پیامبر و در پی او یا در کنار او بود تا آن حضرت به پیامبری مبعوث شد و در آن حال ایشان هم بر جبل النّور در کنار غار حراء حضور داشته، نخستین شاهد رسالت و تصدیق کننده آن به شمار می رفت. در این زمان، حضرت علی علیه السلام فقط ده سال از عمر شریفش می گذشت و به بلوغ جسمی نرسیده بود. خودِ ایشان این اختصاص و همراهی و همرأیی و جدایی ناپذیری عاشقانه اش را در اواخر خطبه قاصعه به خوبی و با فصاحت و بلاغت شرح داده است ( 1 ) . لابد ابن خلدون به نهج البلاغه که حدود چهار قرن پیش از وی سیّد شریف رضیّ محمّد حسین موسوی بغدادی ( م 404ق ) ادیب و دانشمند بزرگ عرب آن را گرد آورده و علمای شیعه و سنّی به اصالت و عظمت آن اذعان کرده و بر آن حاشیه و شرح نگاشته بودند ( 2 ) ، دسترسی داشت و می توانست مطالب مذکور را از آن کتاب شریف و سایر کتب مطالعه نماید. از آنجا که ابن خلدون کتاب تاریخ محمّد بن جریر طبری را تاریخی بزرگ و از دیگر کتب موثّق تر و از طعن و القای شبهه در حق صحابه و تابعان برکنار می داند، به صراحت در انتهای جلد اوّل تاریخش اعلام کرده که منبع اصلی اش این کتاب است و اگر هم از کتب دیگری جز آن، چیزی آورده، کوشیده تا آنها را پالایش کند ( 3 ) . لذا ما در این مقاله می کوشیم تا با مقایسه مواضع ابن خلدون در تاریخش با دیدگاههای طبری به میزان انصاف و حقیقت جویی علمی وی پی ببریم.
طبری در تاریخش از ایمان علی علیه السلام در نُه یا ده سالگی و در آغاز بعثت، و اینکه او نخستین مرد مؤمن بود، احادیث بسیاری ذکر می کند و حتی در یکی از آن احادیث تصریح شده که پیش از ابی بکر، بیش از پنجاه نفر مسلمان شده بودند. همچنین وی داستان دعوت خویشاوندان و ایمان و یاوری علی علیه السلام و اعلام وراثت و وصایت و خلافت او و لزوم اطاعت دیگران از او توسط پیامبر صلی الله علیه و آله را نقل کرده است ( 4 ) که در همه این موارد، ابن خلدون به ابن حزم که هم ضد شیعه و هم کم اعتبارتر از طبری بود، اقتدا و از مفاد تاریخ طبری عدول نموده است.
ابن خلدون به بیان همین نکته اکتفا کرده که پس از تصدیق و ایمان خدیجه علیهاالسلام ، «آن گاه علی فرزند عمویش ابوطالب، به او ایمان آورد و به سبب بحرانی که بیانگر قریش شده بود، علی در کفالت او می زیست. . . علی همچنانکه در کفالت او . . .
... [مشاهده متن کامل]
ابن خلدون سنّی مالکی بود و از این رو باید از کتب اهل حدیث پیروی و با خردورزی در مورد روایات مخالفت می کرد؛ امّا تسنّن در شمال آفریقا به نحو غریبی با تصوّف ( شاذلیّه و قادریّه ) آمیخته و نیز دارای پیشینه ای از تشیّع باطنی گرای اسماعیلی ( تأویل گرا و لزوما مخالف اهل حدیث ) بود و شاید همین موجب گرایش وی به گزینش و تأویل روایات تاریخی شد. همچنین وی حافظ قرآن کریم به هفت نوع قرائت بود و می توانست آنها را از دو طریق با هم جمع کند. از سوی دیگر وی که به دلیل مالکی بودن، از نظر فقهی نزدیک ترین مذهب را به فقه عمر بن خطّاب و عبداللّه بن عمر داشت به خاطر نگرش صوفیانه اش ملزم به پذیرش دیدگاهی جبرگرایانه بود و همین خود باعث می شد وی به دنبال نوعی موجبیت قطعی در حوادث تاریخی باشد و در همین حال همه خلفا را «بپذیرد» و آنها را نقد نکند. افزون بر اینها، وی به دلیل سوابق خانوادگی، تعلّق خاطر عمیقی به خلفا به خصوص خلفای اموی و بالاخص معاویة بن ابی سفیان و مروان بن حکم داشته است. البته او به طور کلّی به خلفای اموی، عباسی و فاطمی ارج می نهاد و دفاع از آنها و توجیه رفتارهایشان را بر خود لازم می دانست، بلکه آن را ماده بعضی استدلالها و جمع بندیهایش قرار داد. همچنین نباید از نظر دور داشت که وی در روزگاری می زیست که ممالیک بحری ( 648 - 792ق ) و ممالیک بُرجی ( 782 - 922ق ) در مصر و شام به جای ایوبیان ( 564 - 650ق ) حکومت می کردند و آنها سیاست متعصّبانه و سختگیرانه تشیّع زدایی را که از زمان تصرف قاهره به دست صلاح الدّین ایّوبی و اعدام علمای شیعه در دانشگاه الأزهر آغاز شده بود در شمال آفریقا و به خصوص مصر پی گیری می نمودند و مقدمه و تاریخ ابن خلدون، آیینه ای برای این سیاست است. وی که در رمضان 732ق زاده شده بود، در 42 سالگی در سال 776ق به قلعه ابن سلامه رفت ( یا تبعید شد ) و در آنجا ابتدا به مدت چهار سال مقدمه معروفش را نوشت و سپس به نگارش تاریخش پرداخت و آن را در اوایل سال 784ق در تونس به پایان برد. سپس در اواسط شعبان همان سال با کشتی به مصر رفت و در خدمت ممالیک برجی قرار داشت و چند دوره به عنوان مدرّس، مفتی و قاضی القضات به آنها خدمت نمود. در سال 803ق که تیمور گورکانی شام را تصرف کرد، او نیز در آنجا اسیر شد و پس از تملّقهای بسیار توانست با گرفتن هدایایی از تیمور لنگ، آزاد شود و در اواخر 804ق به مصر برگردد. وی سرانجام در 11 رمضان 808ق در 86 سالگی مرد و در مقبره صوفیه مصر دفن شد.
نوشته حاضر به بررسی میزان انصاف نحوه نگاه و نگارش ابن خلدون نسبت به زندگی و خلافت و جنگهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام از ولادت تا شهادت می پردازد.
موضع ابن خلدون درباره امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران رسالت تا رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
1 می دانیم که علی بن ابی طالب علیه السلام به دلایلی از دوران شیرخوارگی به بعد، نزد حضرت محمّد صلی الله علیه و آله که سی سال بزرگ تر از ایشان بودند، پرورش یافت و همواره چون فرزندی دلبند و دلبسته همراه پیامبر و در پی او یا در کنار او بود تا آن حضرت به پیامبری مبعوث شد و در آن حال ایشان هم بر جبل النّور در کنار غار حراء حضور داشته، نخستین شاهد رسالت و تصدیق کننده آن به شمار می رفت. در این زمان، حضرت علی علیه السلام فقط ده سال از عمر شریفش می گذشت و به بلوغ جسمی نرسیده بود. خودِ ایشان این اختصاص و همراهی و همرأیی و جدایی ناپذیری عاشقانه اش را در اواخر خطبه قاصعه به خوبی و با فصاحت و بلاغت شرح داده است ( 1 ) . لابد ابن خلدون به نهج البلاغه که حدود چهار قرن پیش از وی سیّد شریف رضیّ محمّد حسین موسوی بغدادی ( م 404ق ) ادیب و دانشمند بزرگ عرب آن را گرد آورده و علمای شیعه و سنّی به اصالت و عظمت آن اذعان کرده و بر آن حاشیه و شرح نگاشته بودند ( 2 ) ، دسترسی داشت و می توانست مطالب مذکور را از آن کتاب شریف و سایر کتب مطالعه نماید. از آنجا که ابن خلدون کتاب تاریخ محمّد بن جریر طبری را تاریخی بزرگ و از دیگر کتب موثّق تر و از طعن و القای شبهه در حق صحابه و تابعان برکنار می داند، به صراحت در انتهای جلد اوّل تاریخش اعلام کرده که منبع اصلی اش این کتاب است و اگر هم از کتب دیگری جز آن، چیزی آورده، کوشیده تا آنها را پالایش کند ( 3 ) . لذا ما در این مقاله می کوشیم تا با مقایسه مواضع ابن خلدون در تاریخش با دیدگاههای طبری به میزان انصاف و حقیقت جویی علمی وی پی ببریم.
طبری در تاریخش از ایمان علی علیه السلام در نُه یا ده سالگی و در آغاز بعثت، و اینکه او نخستین مرد مؤمن بود، احادیث بسیاری ذکر می کند و حتی در یکی از آن احادیث تصریح شده که پیش از ابی بکر، بیش از پنجاه نفر مسلمان شده بودند. همچنین وی داستان دعوت خویشاوندان و ایمان و یاوری علی علیه السلام و اعلام وراثت و وصایت و خلافت او و لزوم اطاعت دیگران از او توسط پیامبر صلی الله علیه و آله را نقل کرده است ( 4 ) که در همه این موارد، ابن خلدون به ابن حزم که هم ضد شیعه و هم کم اعتبارتر از طبری بود، اقتدا و از مفاد تاریخ طبری عدول نموده است.
ابن خلدون به بیان همین نکته اکتفا کرده که پس از تصدیق و ایمان خدیجه علیهاالسلام ، «آن گاه علی فرزند عمویش ابوطالب، به او ایمان آورد و به سبب بحرانی که بیانگر قریش شده بود، علی در کفالت او می زیست. . . علی همچنانکه در کفالت او . . .