( خلاف آمدن ) خلاف آمدن. [ خ ِ / خ َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) موافق نیامدن. مخالف آمدن. ناسازگار آمدن : از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست ور متفق شوند جهانی بدشمنی.سعدی ( طیبات ).