خلاط. [ خ ِ ] ( ع اِمص ) آمیختگی شتران و مردم و مواشی. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). || آمیزش فحل با ناقه. ( منتهی الارب ).
خلاط. [ خ َ ] ( اِخ ) قصبه ارمنستان میانه می باشد و سرمای زمستانش از سردی ضرب المثل است. این قصبه در ساحل دریاچه واقع شده که در آن ماهی طرنج وجود دارد که چنین ماهی در دریای دیگر یافت نشود و آنچه از این دریا صید میشود، بسایر بلاد حمل می گردد و از غرائب آنکه در مدت ده ماه در هر سال در این دریا جانوری و ماهی وجود ندارد و بعد یکدفعه ماهی بظهور می رسد که شکار می کنند و جمعآوری می نمایند و به دریای دور می فرستند. ( از معجم البلدان ) :
گر شاه بانوان ز خلاط آمده بحج
نامش بجود در همه عالم عیان شده .
خاقانی.