خلاصی

/xalAsi/

مترادف خلاصی: آزادی، آسودگی، رهایی، فراغت، رستگاری، نجات

متضاد خلاصی: اسارت

برابر پارسی: رهایی

معنی انگلیسی:
disengagement, escape, quietus, release

لغت نامه دهخدا

خلاصی. [ خ ِ / خ َ ] ( حامص ) آزادی. رستگاری. رهایی. نجات. ( ناظم الاطباء ) :
دل ز راحت نشان نخواهد داد
غم خلاصی بجان نخواهد داد.
خاقانی.
گر از غم خلاصی طلب کردمی
هم از نای نوشی سبب کردمی.
خاقانی.
|| شفا. || رهایی از بند و زندان. || فرار. || فلاح. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

رهایی رستگاری نجات .

مترادف ها

release (اسم)
رهایی، پخش، بخشش، ترخیص، خلاصی، ازادی، رهتیی، استخلاص

deliverance (اسم)
رهایی، رستگاری، خلاصی، فراغت از زایمان، خلاص

redemption (اسم)
رستگاری، خلاصی، فدا، بازخرید، خریداری و ازاد سازی

rescue (اسم)
رهایی، خلاصی، فراغت، نجات

riddance (اسم)
رهایی، خلاصی

extrication (اسم)
رهایی، ازاد کردن، خلاصی

فارسی به عربی

انقاذ , خروج , هروب

پیشنهاد کاربران

بپرس