خلاص شدن


مترادف خلاص شدن: خلاصی یافتن، نجات یافتن، رها شدن، آزاد شدن، فراغت یافتن، آسوده شدن

معنی انگلیسی:
to get rid of, slough, to get rid, to be released

لغت نامه دهخدا

خلاص شدن. [ خ ِ / خ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) رهایی پیدا کردن. رستگاری پیدا کردن. نجات یافتن. رهایی یافتن. رستن. رهیدن. جستن از. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
سعدی درین کمند بدیوانگی فتاد
گر دیگرش خلاص شود زیرکی شود.
سعدی.

فرهنگ فارسی

رهایی پیدا کردن رستگاری پیدا کردن

جدول کلمات

رستن

پیشنهاد کاربران

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن :
نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزانست و ما همچو برگ.
آزاد شدن یا رهایی یافتن از جایی یا چیزی
مثل قید و بند یا مثلاً زندان

بپرس