خفین

لغت نامه دهخدا

خفین. [ خ ُف ْ ف َ ] ( ع اِ ) تثنیه خُف . جفت موزه. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خُف در این لغت نامه شود.

خفین. [ خ َ ] ( اِخ ) نام وادی ای است و گویند نام قریتی است در میان «ینبع» و مدینه که در دره ای واقع و سری به ینبع و سر دیگری به خشر دارد و سپس بدریا منتهی می گردد. ( از معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

خُفَّین. [ خ ُف ْ ف َ ] ( ع اِ ) تثنیه خُف . جفت موزه. مثل جوراب ولی از جنس چرم
خفین به معنای دو �خف�، پاپوش و کفشی است که روی پا را کامل بپوشاند.
در مقابل خُف، نَعل قرار دارد که تمام روی پا را در بر نمی گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

خُف نوعی چکمۀ ساق بلند یا پوتین، از تیماج ( چَرم اعلی ) زرد. آب در آن نفوذ نمی کرد. در دورۀ صدر اسلام و دوره های اسلامی رایج بود.
به روایتی، پیامبر خود خف می پوشید. به نوشتۀ صحیح بخاری فرستادۀ خدا مؤمنان را به هنگام زیارت از پوشیدن خف منع کرد، مگر زمانی که نتوانند برای خود نعلین تهیه کنند. آن را به هنگام جنگ به پا می کردند.
بیشتر زاهدان و صوفیان می پوشیدند.
پاپوش مردم عادی دورۀ طاهریان و سامانیان بود و در دورۀ آل بویه چاکدار، یعنی لبه و نوک آن شکسته و خمیده بود.
در مصر قدیم زنان همچون مردان خف می پوشیدند.
از نوشتۀ سیوطی چنین برمی آید که مردان مصر در قرون ۷ و ۸ق خف به پا می کردند.
در حکومت ترکان چرکسی امیران و لشکریان و خود سلطان خف هایی از چرم سیاه بلغاری می پوشیدند.
پس از فتح مصر به دست ترکان، خُف های زنان توانگر بسیار زیبا و مزین به جواهرات بود.
در فصل سرما از خف های پشمین، و گاه از شدت سرما از دو یا سه خف روی هم استفاده می شد.
امروزه نیز در مصر، طرابلس، سوریه، و حلب زنان خف به پا می کنند.

بپرس