خفه شدن
معنی انگلیسی:
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
خفه کردن، خفه شدن، خاموش کردن، در دل نگاه داشتن
خفه شدن
خفه شدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
راه تنفس کسی مسدود شدن، بر اثر فشردگی گلو مردن، سکوت کردن
لری بختیاری
تاسِسِن:خفه شدن
تاسِس:خفه شد
تاسِسِن:خفه شدن
تاسِس:خفه شد
تاسسه بالاگریوه
اختناق
خفه شدن : [عامیانه، کنایه ] سکوت کردن، کسل شدن از تکرار حرفی.
خِه نکیان
کسی که نتواند نفس بکشد
خفه شدن،
خفه کردن
با یک متکا او را خفه کرده بودند.
تعریف = . not be able to breathe because something is in your throat