خطوه


مترادف خطوه: پا، قدم، گام

لغت نامه دهخدا

( خطوة ) خطوة. [ خ َ وَ ] ( ع اِ ) یک گام. اسم است بر وزن فعله برای مرة. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، خطوات ، خِطاء :
صواب رای وی از وی بعمر نگذارد
که بر بسیط زمین خطوه ای رود بخطا.
سوزنی.
خطوه بر خطوه زآن محیط گذشت
قطره بر قطره هرچه بود نوشت.
نظامی.
شنیدم که پیری براه حجاز
بهر خطوه کردی دو رکعت نماز.
سعدی.
|| میان دو گام. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، خُطُوات ، خُطَوات ، خُطْوات ، خُطی ̍.

خطوة. [ خ ُ وَ ] ( ع اِ ) میان دو گام. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، خُطَوات ، خُطْوات ، خُطی ْ.

خطوة. [ خ ِ وَ ] ( ع اِ ) یکذراع و نصف ذراع است. ( ابن جبیر ). رجوع به خَطوة شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گام قدم . ۲ - گامی که سالک در طریق میگذارد و باید مراقب باشد پیروی شیطان نکند . جمع : خطوات .
یک ذراع و نصف ذراع است

فرهنگ معین

(خُ وِ ) [ ع . خطوة ] (اِ. ) گام ، قدم . ج . خطوات .

فرهنگ عمید

۱. فاصلۀ میان دو پا در راه رفتن، گام، قدم.
۲. (تصوف ) گام هایی که سالک در طریقت برمی دارد.

پیشنهاد کاربران

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ
دیدن تصویر بد ( نامناسب ) یا شنیدن کلمات ناپسند ( فحش - تحریک . . . ) یا گفتن کلمه ناسزا ( متلک - فحاشی - لعنت - نفرین . . . ) یا رفتار غیر مؤدبانه . . .
...
[مشاهده متن کامل]

حتی اگه یکبار بود؛ أثر مُخرّبی دارد وغیرقابل جبران یا ازذهن پاک نمیشه وبا مرور زمان زیاد وگسترش میشه وتبدیل میشه به عادت وسپس به امر طبیعی ( حیائش ریخت ) و آخر مطاف تبدیل به امر پسندیده وخوب وتشویقی وافتخاری وغرورآمیز ورقابتی وبراش جوائز ولوح تقدیر تقدیم میشه! ( در فرهنگ غرب مدرن وپیشرفته به ته خط ( فساد ) رسیدن ومسابقات برای این رفتارهای بد پابرجاست بصورت دائمی )
این نخست "خطوة" مانند تزریق حداقل یک ویروس "قاتل" در خون است وکافی در خون باقی میماند ودر فرصته های مناسب تکثیر میشه ودر قدم آخر کلّ بدن آلوده میکنه ونابودش میکند.
. . .
خُطوات =Steps
Step by Step = خُطوةً بخطوةٍ = مرحلة بمرحلة = قدم بقدم . . .

خطوهخطوهخطوهخطوه
خطوه : گام ، قدم ( جمع=خطوات )
خطا: گناه، اشتباه ( جمع= خطایا )

بپرس