خطرگاه

لغت نامه دهخدا

خطرگاه. [ خ َ طَ ] ( اِ مرکب ) جای خطر. جای آفت. آفتگاه :
سر برون زد ز عرش نورانی
در خطرگاه سر سبحانی.
نظامی.
چون قدر مایه راه بنوشتند
وز خطرگاه کوه بگذشتند.
نظامی.
کنون در خطرگاه جان آمدیم
ز باران سوی ناودان آمدیم.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

بپرس