در خموشی هر سه را خطرة یکی
در سخن هم هر سه را حجت یکی.
مولوی.
و خطره از سر بیار... خطره که بسرت درآید آنرا رشک خوانند. ( مجالس سعدی ). همزه ؛ خطره ای که شیطان در دل اندازد. ( منتهی الارب ).- خطرةالجن ؛ مس دیو. ( منتهی الارب ).
- لعب الخطرة ؛ جنبانیدن مخراق که فوطه پیچیده و تافته باشد که در بازی بهم زنند. ( منتهی الارب ).
خطرة. [ خ ِ رَ ] ( ع اِ ) واحدخِطر است که بمعنی وسمه می باشد. ( از منتهی الارب ).