خطر داشتن. [ خ َ طَ ت َ ] ( مص مرکب ) آفت در مقابل داشتن. بلا در پیش داشتن. || ارزش داشتن. قیمت داشتن. اعتبار داشتن : حال این شهر بر تو پوشیده نیست که حضانتی ندارد و چون ریگ است در دیده و مردمان آن اهل سلاح نه و لشکر بدان بزرگی که حاجب سباش بود بزدند ما چند خطر داریم. ( تاریخ بیهقی ). مغیلانست جاهل پیشم و من پیش او ریحان ندارد پیش ریحانم خطر خار مغیلانش.