خطر

/xatar/

مترادف خطر: بیم، دشواری، ریسک، مخافت، مخاطره، مضرت، مهلکه، هول، تهدید، کار بزرگ

متضاد خطر: سلامت

برابر پارسی: ترس، بیم، مرگ آور، سیج، ناگواری

معنی انگلیسی:
danger, jeopardy, long shot, peril, risk, threat

لغت نامه دهخدا

خطر. [ خ َ ] ( ع ص ) خرامنده. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || ( ع اِ ) گله شتران. ج ، اَخطار. || چهل شتر. ج ، اَخطار. || دویست شتر. ( منتهی الارب ). ج ، اَخطار. || پیمانه کلان برای غله. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( ازاقرب الموارد ). || هزار شتر. ج ، اَخطار. || کمیز و سرگین که بر سرین شتر چسبیده باشد. خِطر. || ابر پراگنده در افق. || مشرف. یقال : انه لعظیم الخطر. ( منتهی الارب ).

خطر. [ خ َ ] ( ع مص ) دم جنبانیدن. ( منتهی الارب ). منه : خطر الفحل بذنبه خطراً؛ دم جنبانید آن گشن بچپ و راست. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). || برداشتن و زیر آوردن شمشیر. منه : خطر الرجل بسیفه خطراً؛ برداشت شمشیر را باری و زیر آورد آنرا بار دیگر. خطر برمحه ؛ برداشت نیزه را باری وزیر آورد آنرا بار دیگر. ( منتهی الارب ). فخرج یخطر بسیفه ؛ ای یهزه معجباً بنفسه متعرضا للمبارزه. ( از اقرب الموارد ). || جنبیدن نیزه و به اهتزاز درآمدن آن. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). ذکر تک و الخطی یخطر بیننا. ( از اقرب الموارد ). || تبختر کردن یعنی برداشتن دستهارا باری و فروکردن آنها را بار دیگر. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). منه : خطر الرجل فی مشیته ؛ ای اهتز و تبختر؛ یعنی برداشت دستها را باری و فروکرد آنها را بار دیگر. || برداشتن و حرکت دادن دست بسوی آسمان هنگام دعا. منه : خطر با صبعه ؛ ای حرکها. یقال : رایته یخطر باصبعه الی السماء؛ ای اذا حرکها فی الدعاء. ( از اقرب الموارد ). || حادث شدن حوادث. منه : خطرالدهر؛ حدثت حوادثه. ( از منتهی الارب ). || روشن شدن امری در فکر. منه : خطر له کذا؛ لاح فی فکره. || بوسواس شیطانی گرفتار شدن. منه : خطر الشیطان بین الانسان و قلبه ؛ اوصل وسواسه الی قلبه. ( از اقرب الموارد ). || بیاد آوردن بعد از فراموشی. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). منه : خطرالامر بباله و علی باله و فی باله ؛ بیاد آورد آن کاررا پس از فراموشی. ( از اقرب الموارد ). || گذر کردن امری بخاطر. ( منتهی الارب ). منه : خطر الشی ٔببالی ؛ گذر کرد آن چیز بیاد من. ( از منتهی الارب ).

خطر. [ خ ِ ] ( ع اِ ) کمیز و سرگین که بر سرین شتر چسبیده باشد. خَطر. || گیاهی که بدان خضاب کنند. ( از منتهی الارب ). ج ، اَخطار. || وسمه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ازتاج العروس ). || شیر بسیارآب. ( از منتهی الارب ). || شاخ درخت. ج ، اَخطار. || گله شتران. || چهل شتر. || دویست شتر. || هزار شتر. ( منتهی الارب ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) نزدیکی بهلاکت نزد یکی بدانچه تلف شدن کسی یا چیزی باشد . ۲ - بیم تلف شدن . ۳ - دشواری . ۴ - کار بزرگ . ۵ - بزرگی بلندی قدر . جمع : اخطار خطرات .
بلند قدر و بلند مرتبه گردیدن خطور

فرهنگ معین

(خَ طَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - آنچه مایه هلاکت باشد. ۲ - بیم تلف شدن . ۳ - ارزش ، شرف . ج . اخطار.

فرهنگ عمید

۱. آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است.
۲. [قدیمی] بلندی قدر و مقام، شرف، بزرگی: از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده ای کاندر خطر باشد «خطر» (امیرمعزی: ۳۳۳ ).
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] نزدیکی به هلاک.
۴. [قدیمی] خطا، اشتباه.

گویش مازنی

/Khatar/ گیاهی است که در مزارع گندم روید و دانه های آن سیاه رنگ و ریز بوده و مخلوط شدن آن با آرد نان و تغذیه ی آن توسط انسان موجب سرگیجه گردد

دانشنامه عمومی

خطر (آلبوم شکیرا). «خطر» ( به اسپانیایی: Peligro ) آلبومی از هنرمند اهل کلمبیا شکیرا است که در ۲۵ مارس ۱۹۹۳  ( ۱۹۹۳ - 03 - ۲۵ ) منتشر شد.
عکس خطر (آلبوم شکیرا)

خطر (آلبوم مگادث). «خطر» ( به انگلیسی: Risk ) آلبومی از مگادث است که در ۳۱ اوت ۱۹۹۹  ( ۱۹۹۹ - 08 - ۳۱ ) منتشر شد.
عکس خطر (آلبوم مگادث)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

risk (اسم)
مخاطره، خطر، ریسک، احتمال زیان و ضرر، گشاد بازی

hazard (اسم)
اتفاق، مخاطره، خطر، قمار

jeopardy (اسم)
مخاطره، خطر، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی

peril (اسم)
مخاطره، خطر، بیم زیان

dignity (اسم)
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی

importance (اسم)
اعتبار، نفوذ، اهمیت، قدر، خطر، تقاضا، شان

danger (اسم)
خطر، مهلکی، خوفناکی

فارسی به عربی

خطر

پیشنهاد کاربران

بزرگی
رفعت
. . ازخطر خیزد خطر. .
کتاب کلیله و دمنه
خطر: این واژه ی عربی در فرهنگ های العین، لسان العرب، مجمع البحرین و فرهنگ عربی - فارسی لاروس به معنی نزدیکی به نابودی یا آسیب است. همچنین به معنی بالا رفتن مقام، شرط بندی در مسابقه، برابری یا تساوی دو چیز و گردوی ساییده ای که کودکان با آن بازی کنند در عربی به کار می رود؛ ولی در فارسی تنها به معنی نزدیکی به آسیب یا نابودی است.
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویدب videb ( مانوی )
پتر patar ( سغدی: patyar )
جیکا jikā ( سغدی ) .

سلیم
خطر: بترس، هنگامیکه از جایی رد می شویم و می بینیم نوار زرد رنگ با نوشته خطر را دور چیزی یا سازه ای یا گودالی کشیده اند یعنی بترس و سراسر نوار نوشته شده بترس.
گزند زنهار مهلکه هشدار برابر های پارسی خطر میتونن باشه خطر معنی ترکیبی هشدار گزند را دارد
واژه خطر
معادل ابجد 809
تعداد حروف 3
تلفظ xatar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَخطار]
مختصات ( خَ طَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی xatar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
همخانواده با واژه لاتین scathe
واژه��ختر� ( xatar ) �که عرب آنرا��خطر��می نویسد ساخته شده از ریشه هندواروپایی� ( s ) kəth�و یا ( s ) kēth�به معنای �صدمه لطمه� ( injury�, harm ) �که در انگلیسی میانه به شکل�scathe ثبت شده و در آلبانی به شکل�qeder ( xat'arem ) ، �در نروژ�skader، �در آلمان Schaden، در سوئد�skada، �در یونانἀσκηθής�ask�thos� ( بی خطر�safe�سالم ) به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

بدینسان روشن میشود که واژگان عربی �خطیر مخاطره اخطار� جعلی هستند.
✍مجید روهَندِه

این واژه هند و اروپایی است نه عربی ، درباره زبان عربی مسلمانان دروغ بسیار گفته اند بیش از نود درصد این زبان وام واژه است
در زبان آلمانی همانند این واژه هنوز بکار می رود
بکنار از اینکه خطر از کجا بوده یا هست از واژه گزیدن بن گز را داریم که گزند = گز اند = گزند ساخته شده پس بن آن گز است که به چم خطر می باشد
مراقب باش گز در کمینه
گز داشتن = خطر داشتن
با گزند ( اخطار ) او همراه شد
گز = خطر
گزناک = خطرناک
گزش = مخاطره
گزند = اسیب
ناشئ اًز خَطّر چیشت
او با خطر مواجه شد.
مانند این واژه هنوز در زبان های همخانواده زبان های ایرانی ، در زبان های اروپایی بکار می رود ، پس این واژه عربی نیست ، بگذریم که آشکارا پسوند هند و اروپایی هم نیز دارد .
اهمیت
مثال : از خطر خیزد خطر ( از مخاطرات اهمیت ایجاد می شود . )
تهدید
خطر = سیژ ( سیج )
خطرناک = سیژناک ( سیجناک )
در پهلوی می شود "سیج" پس بهتر است از همین واژه بجای خطر که عربی است استفاده کنیم.
خطر دارد پارسیش میشود زیان دارد
هر دم / لحظه / . . . . . . . . . . خطر آن می رود که . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ریشه ی واژه ی #خطر ✅
معادل واژه ی خطر و قدر در ترکی ✅
اول متن زیر را بخوانیم ( نقل قول است ) :
/واژه ختر xatar که عرب آنرا خطر مینویسد ساخته شده از ریشه هندواروپایی ( s ) kəth - و یا ( s ) kēth - به معنای صدمه لطمه harm injury که در انگلیسی میانه به شکل scathe ثبت شده و در آلبانی به شکل qeder ( xat'arem ) در نروژ skader در آلمان Schaden در سوئد skada در یونان ἀσκηθής ask�thos ( بی خطر safe سالم ) به کار میرود. بدینسان روشن میشود که واژگان عربی خطیر مخاطره اخطار جعلی هستند. /
...
[مشاهده متن کامل]

این ریشه یابی توسط یک پان ایرانیست به اسم مجید روهنده انجام شده است که اثباتی هم نداشته و فقط ادعا کرده است
خطر یا قادار
از فعل قاداماق به معنی مسدود کردن هستند و واژه ی قاداغان به معنی ممنوع هم از این فعل است♦️
ترکان واژه ی محبت آمید قاداوی آلیم را گویند قادا در اینجا همان قادار یا خطر است. ♦️
قادار به معنی مسدودگر راه یا جلوگیر است
و واژه ای با بن کاملا ترکی دارد
از واژه خطر قزاق ها به صورت qater , تاتار ها به صورت xətər , مغول ها به صورت jetqer , ازبک ها به صورت xatar , آلتای جنوبی و باز هم تاتارها به صورت تاغ ( مربوط به مانع ) و . . . مورد استفاده قرار میگیرد. 🛑
در زبان های هند و اروپایی هم وجود دارد
واژه ی قاداماق به معنی مسدود کردن از بن قات به معنی تا است. ♦️
تا کردن - قاتلاماق
قات هم از بن قاتماق است
اگر به قات دقت کنید در صورت تا کردن دو طرف بر روی هم می افتد و کلفت تر میشود و فعل قاتماق هم به اضافه شدن و بزرگ شدن اشاره دارد
واژه ی قات به معنی خط به صورت خط وارد عربی شده است و از واژه ی برش و تا زدن ترکی اعراب برای خط کشیدن استفاده کرده اند و در زبان های هند و اروپایی از قات ترکی به معنی صدمه یاد برده اند. ♦️
پس معادل واژه ی خطر در ترکی به صورت قادا - qada یا قادار - qadar موجود

در پهلوی " سیچ " برابر نسک اردویراف نامه از رشید یاسمی.
أسیچ = بی رنج و محنت
برابرنهاد پارسی واژگان ( خطر ) و ( خطرناک ) چنین نیز می شوند:
1 - خطر=سیج
2 - خطرناک=سیجناک
گزند ، آسیب
خَطَر
این واژه به مانند " خَبَر" پارسی ست و اَرَبیده شده ء :
خَطَر < خَتَر < خَ - تَر
خَ : پیشوند پارسی به مینهء : اَز ، زُ ، زَ ، سِ ، شُ ، اِخ و همریشه با : ex , out , aus = بیرون
تَر : کوتاه شدهء تَرا = به آن سو ( ی دور )
...
[مشاهده متن کامل]

مینه : بیرون و به سوی دوری رفتن که سیژناک و خَتَرناک به شمار می آمده است ، بسنجید با واژهء آلمانی از نگر مینایی ( معنایی ) :
Gefahr : Ge - fahr
Ge = پیش وند همریشه با : com, syn = هَم
fahr = کوتاه شدهء کارواژهء fahren = سَواره رفتن
مینه : بیرون و به سوی دوری رفتن خَتَرناک است.
از سویی دیگر واژه های هم خانواده با خَطَر :
خُطور : به ذهن خُطور کردن = در زهن گذشتن = تَرا
خاطره = به واپَس و عقب و گُذشته و دور رَفتن = تَرا

خطر ( Risk )
:[اصطلاح بیمه]اتفاق یا پیشامد احتمالی که زمان وقوع آن معلوم نیست و تحقق آن بستگی به میل و اراده طرف های قرارداد بیمه ندارد.
اهمیت.
وَ مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ
( دعای ابوحمزه ثمالی )
چه هستم من ای پروردگارم، و اهمیت من چیست؟ به فضلت مرا ببخش، و به گذشتت بر من صدقه بخش.
سفر ار چند پر خطر باشد
خطر مرد در سفر باشد.
( از مقامات حمیدی ) .
زییاترین و زیبنده ترین واژه برای خطر تازی واژه زیبا و بجای گزند میباشد و برابر خطرناک واژه گزندناک میباشد، ، ،
خطر= تلف ، هلاکت
آسیب
خطرناک = آسیب رسان
بی خطر = بی آسیب = بدون آسیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس