[ویکی اهل البیت] کلیدواژه: یزید، امام سجاد علیه السلام، خطبه امام سجاد در مسجد شام
در زمان اقامت اُسرای کربلا در "شام" روزی حضرت امام سجاد علیه السلام از یزید خواست که خطبه نماز جمعه را خود ایراد کند و یزید موافقت کرد؛ ولی وقتی روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگری دستور داد که به منبر برود و هر چه به زبانش می آید در بدی امیرمؤمنان و امام حسین علیه السلام و خوبی ابوبکر و عمر بگوید.
پس از آن که وی به منبر رفت و در این باره به ایراد سخن پرداخت، امام زین العابدین علیه السلام از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود و یزید با وجود پشیمانی از وعده ای که به امام علیه السلام داده بود، پس از میانجی گری پسرش "معاویه بن یزید بن معاویه" مجبور به پذیرش شد و امام علیه السلام به منبر رفت و فرمود:
ستایش خدا را که آغازی برای او نیست، جاودانه ای که هرگز نابود نمی گردد، و اولی که نقطه آغازی برای اولیت او، و آخری که نقطه پایانی برای او وجود ندارد، و بعد از نابودی مخلوقات پاینده است. شب ها و روزها را مقدر نمود، و سهم روزی خلق را میان آن ها تقسیم کرد. پس برتر (یا: پر خیر) باد خداوند که فرمانروای (همه موجودات) و بسیار دانا است.
و خطبه را ادامه داد تا این که فرمود:
خداوند متعال دانش، بردباری، دلیری، بخشندگی، دوستی در دل مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خدا و جانشین او، و سرور شهیدان، و جعفر طیار که در بهشت در پرواز است، و دو سبط این امت (دو نوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام) و مهدی که "دجال" را می کشد، از ما است.
ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد، هر کس نمی شناسد من با ذکر حَسَب و نَسَب خود، خود را معرّفی می کنم: من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که رکن (حجرالاسود) را با اطراف عبای خود برداشت، من فرزند کسی هستم که بهتر از همه بالاپوش و زیرپوش (لباس مخصوص حج) را به تن کرد، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگان، من فرزند بهترین حج و (مناسک) به جا آورندگان هستم.
در زمان اقامت اُسرای کربلا در "شام" روزی حضرت امام سجاد علیه السلام از یزید خواست که خطبه نماز جمعه را خود ایراد کند و یزید موافقت کرد؛ ولی وقتی روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگری دستور داد که به منبر برود و هر چه به زبانش می آید در بدی امیرمؤمنان و امام حسین علیه السلام و خوبی ابوبکر و عمر بگوید.
پس از آن که وی به منبر رفت و در این باره به ایراد سخن پرداخت، امام زین العابدین علیه السلام از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود و یزید با وجود پشیمانی از وعده ای که به امام علیه السلام داده بود، پس از میانجی گری پسرش "معاویه بن یزید بن معاویه" مجبور به پذیرش شد و امام علیه السلام به منبر رفت و فرمود:
ستایش خدا را که آغازی برای او نیست، جاودانه ای که هرگز نابود نمی گردد، و اولی که نقطه آغازی برای اولیت او، و آخری که نقطه پایانی برای او وجود ندارد، و بعد از نابودی مخلوقات پاینده است. شب ها و روزها را مقدر نمود، و سهم روزی خلق را میان آن ها تقسیم کرد. پس برتر (یا: پر خیر) باد خداوند که فرمانروای (همه موجودات) و بسیار دانا است.
و خطبه را ادامه داد تا این که فرمود:
خداوند متعال دانش، بردباری، دلیری، بخشندگی، دوستی در دل مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خدا و جانشین او، و سرور شهیدان، و جعفر طیار که در بهشت در پرواز است، و دو سبط این امت (دو نوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام) و مهدی که "دجال" را می کشد، از ما است.
ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد، هر کس نمی شناسد من با ذکر حَسَب و نَسَب خود، خود را معرّفی می کنم: من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که رکن (حجرالاسود) را با اطراف عبای خود برداشت، من فرزند کسی هستم که بهتر از همه بالاپوش و زیرپوش (لباس مخصوص حج) را به تن کرد، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگان، من فرزند بهترین حج و (مناسک) به جا آورندگان هستم.
wikiahlb: خطبه_حضرت_سجاد_علیه_السلام_در_مسجد_شام