خطاپوش

/xatApuS/

لغت نامه دهخدا

خطاپوش. [ خ َ ] ( نف مرکب ) شفیق. رحیم. || کسی که از گناه و جرم اغماض می کند. ( ناظم الاطباء ). جرم پوش. ( یادداشت بخط مؤلف ). پوشنده خطا. ( آنندراج ) :
گر رحمت حق هست عطاباش و خطاپوش
تو رحمت حق بر همه آفاق عطائی.
خاقانی.
ای فلک بر درتو حلقه بگوش
هم خطاپوش و هم خطائی پوش.
نظامی.
پیر پیمانه کش ما که ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد.
حافظ.
آب رو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم.
حافظ.
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد.
حافظ.

فرهنگ فارسی

شفیق رحیم

پیشنهاد کاربران

جرم پوش. [ ج ُ ] ( نف مرکب ) آن که گناه پوشد. ( یادداشت مؤلف ) :
در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش.
حافظ.

بپرس