لغت نامه دهخدا
خطام. [ خ ِ ]( ع مص ) مصدر ثلاثی «خَطم » و ثلاثی مزیدفیه «مخاطمه » است. رجوع به «خطم » و «مخاطمه » در این لغت نامه شود.
خطام. [ خ َطْ طا ] ( ع ص ) مشکی که پربوی کند خیشوم را.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). منه : مسک خطام.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید