[ویکی فقه] در این مقاله می خواهیم خطاب های قانونی در اندیشه اصولی امام خمینی (رحمةالله) را بررسی کنیم.
رونـد تاریخ علوم بشری هماره شاهد دگرگونیها و نوآوریهایی بوده است. انـدیـشـه وران نـوآور و نوآوران ژرف اندیش بسیاری در این انقلابها و رسـتـاخـیـزهـای بزرگ بشری نقش داشته اند و هر یک به نوبه خود سرفصل نـویـنی در ساحت اندیشه و مبادی و مسأل دانشها گشوده و به ابتکارها و پردازشهای نو و راهگشایی دست یازیده اند.این فرزانگان و فرهیختگان، با جداییها و دگرسانیهای بینشی و روشی که داشـته اند، در جهت تکامل دانش و پیشرفت و گسترانیدن آن در عرصه های گـونـاگـون، گـامـهای ستودنی و ماندگاری برداشته و از خود یادگارهای رخشان و چشم نواز و شوق انگیزی به جای نهاده اند.در سـلـسـلـه ایـن نـوآوران ژرف اندیش و گسترده نگر، نام امام خمینی هـمـانند گوهر شب چراغی می درخشد. ایشان، افزون بر جنبه های سیاسی و اجتماعی و اخلاقی، که به حق در تمام آنها نوآور بود، در عرصه دانشهای دیـنـی نـیز، از فکری تابناک، ژرف، آفرینش گر و نوآور برخوردار و به رهیافتها و ره آوردهای نوینی در این دانشها دست یافته بود.از جمله عرصه هایی که امام به زیبایی و شکوه توسن تاخته و سخن نو در انـداخـتـه، عرصه دانش اصول است. در آغاز و پیش از پرداختن به مقوله ای کـه امـام در آن طـرح نو در انداخته، این نکته را یادآور می شویم کـه: نـگرش امام به (علم اصول) نگرشی است ابزاری برای استنباط احکام شرعی. در باور ایشان، این دانش وسیله ای است برای رسیدن به فقه و ره آوردهـای فـقـهی که نباید خود به هدف دگر گردد و دانش پژوه حوزوی را از مسیر اصلی به مسأل حاشیه ای و کم پیوند با فقه بکشاند.از این روی پیراستگی و پالودگی دانش اصول از افزوده های ناکارآمد که طـالـب عـلمان را دچار سردرگمی می سازد و کم کم و با گذرزمان، بحثها از حـالـت مـعمولی به در می آید و به گونه معما جلوه گر می شوند، از آرمـانـهـا و هـدفـهای امام خمینی بوده است که در جای جای نوشته های اصولی ایشان به چشم می خورد:(والـمـرجـو مـن طلاب العلم و علمإ الاصول، ایدهم الله، ان یضنوا علی اوقـاتـهم واعمارهم الشریفه ویترکوا ما لافأده فقهیه فیه من المباحث ویصرفوا همهم العالی فی المباحث الناتجه.ولایـتوهم متوهم: ان فی تلک المباحث فوأد علمیه فان ذلک فاسد، ضروره ان عـلـم الاصـول عـلـم آلـی لاسـتنتاج الفقه، فاذا لم یترتب علیه هذه النتیجه فایه فایده علمیه فیه؟) امـید می رود طالب علمان و اصولیان، ارزش عمر و لحظه های زندگی خویش بـدانـند و بحثهای اصولی، که نتیجه فقهی نمی دهد، وانهند و همت عالی خود را در جست وجوی مقوله های سودمند آن به کار گیرند.اگـر کـسی چنین بپندارد که پی گیری این گونه بحثها، فایده علمی دارد (و بـه این انگیزه بر دانش اصول بنگرد) به پنداری نادرست رسیده است؛ چـرا کـه دانـش اصـول، دانـشـی اسـت ابـزاری بـرای نتیجه گیری فقهی.بـنـابـرایـن، آن گاه که چنین نتیجه ای بر آن بار نشود، چه فایده ای خواهد داشت؟بـه نـظـر امـام فـرو افتادن در بحثهای اصولی و بیش از اندازه به آن پـرداختن، آن هم نه به مقوله هایی که در فقه به کار آید و برای فقیه ابـزار باشد، به بهانه این که تیزهوشی و ریزبینی می آورد و ذهن طالب عـلـمـان را با بحثهای فنی و دقیق به تکاپو و جولان وا می دارد و نفس را بـه سـوی کـمال رهنمون می شود و... پنداری بیش نیست و طالب علمان نـبـایـد در این علم مقدمی و ابزاری، بیش از آنچه به آن نیاز دارند، درنـگ کنند که در این صورت، از هدفهای عالی تر و مباحث سودمندتر باز خواهند ماند و عمر تحصیلی آنان دچار خسران و خسارت خواهد شد. روش امـام راحـل در آمـوزاندن بحثهای اصولی نیز، بر این بوده که اهل عـلـم را بـه بـحثهای کاربردی این علم بکشاند و آنان را برانگیزد که کـاربـردی بـه اصـول بـنگرند و در عمل، حضرت ایشان، دانش اصول را به گـونـه ای پـیـراسته است و در قلمرو اصول، نمی گذاشته، دانشهای دیگر وارد شوند.او، بـا این که در دانشهای: عقلی، کلامی، فلسفی و عرفانی در اوج بوده و صـاحب نظر، لکن از پرداختن به آن بحثها در لابه لای آموزشهای اصولی، پـرهـیز داشته و از آمیختگی دیگر دانشها با دانش اصولی دوری می جسته است.ایـن خـط مشی و نگرش اصولی امام، به ایشان مجال بیش تری بخشید تا در روشـهـا و برداشتهای اصولی به تفکر و پژوهش بپردازد و به برکت آن به ابتکارها و نوآوریهای گوناگونی دست یابد که در این نوشتار به یکی از آنها می پردازیم.
خطابهای قانونی
بـحـث از خطابهای قانونی پیش از امام، به این شکل مطرح نبوده و امام در واقـع بـنـیانگذار این مقوله، با نگاه و بیانی که بیان خواهد شد، در دانـش اصـولـی بـه شـمـار مـی رود. بـه این نیز شاگردان برجسته و فـرهـیـخته وی اشارت دارند. آقای فاضل لنکرانی، از شاگردان برجسته و نـامـور امـام و از مراجع کنونی، در مقدمه خویش بر کتاب اصولی امام، می نویسد:(وامـا انـظاره القیمه الابتکاریه المحضه او تبعا لبعض مشایخه فکثیره نـشـیـر الـی بعضها منها: ما یترتب علیه ثمرات مهمه و فوأد جمه وهو عـدم انـحـلال الـخـطاب العامه المتوجهه الی العموم بحیث یکون الخطاب واحـد والـمـخـاطب متعدد الی الخطابات الکثیره حسب کثره المخاطبین و تعدد المکلفین...) دیـدگـاهـهـای ارزش مـنـد و نوین امام (چه ابتکاری صد در صد و چه با پـردازش نـویـن) فـراوان اسـت که از آن جمله می توان به مساله مهم و سـودمند( خطابهای قانونی) اشاره کرد. ایشان بر این باور است: در این گـونه خطابها، که آن سوی خطاب همه مردمانند، خطاب یکی است و مخاطبها گـوناگون. در این گونه از خطابها، انحلال صورت نمی گیرد، به این معنی کـه بـه شمار هر مخاطب و مکلفی خطابی وجود ندارد، بلکه خطاب یکی است و مخاطب فراوان.شهید حاج آقا سید مصطفی خمینی نیز، که سالها از محضر پربهره استاد و پدر گـرامی خود، بهره برده و دانش اندوخته، در این باره سخنان گرانبها و روشـنگری دارد که نشانگر فکر و طرح ابتکاری امام است. وی از خطابهای قـانـونی که حضرت امام بنیاد نهاده به عنوان (اصل اصیل) نام می برد و بـا تـعـبـیـر: (والـد موسس) این نوآوری امام را (مأده) و سفره گـسـترده می شمارد که همگان می توانند از آن بهره مند گردند و آن را در راسـتـای درسـت و شایسته استنباط احکام به کار گیرند و دشواریهای دانش اصول را بگشایند:(ولـعمری ان من القی حجاب العناد و تدبر بعین الانصاف والسداد لایتمکن مـن رفض هذه البارقه الملکوتیه التی تنحل بها کثیر من المعضلات واساس طأفه من المشکلات فلله تعالی دره وعلیه اجره.) بـه جانم سوگند! آن که به دیده انصاف بنگرد و پرده دشمنی و خود بینی را کنار نهد، نمی تواند( در بحثهای اصولی) این بارقه ملکوتی و درخشش آسـمـانـی را نـادیـده انـگـارد؛ زیـرا ایـن اصـلی است که بسیاری از پـیـچـیـدگیهای دانش اصول، با به کاربردن آن گشوده و سامان می یابد. خدای به بنیانگذار آن پاداش نیک دهاد.یا می نویسد:(مـا ابـدعـه الـوالـد الـمحقق من حدیث الخطابات القانونیه لایوجد الا لدینا.) این نوآوری امام( خطابهای قانونی) شرح و تفسیرش پیش ماست.آقـای سید احمد فهری، شاگرد حضرت امام و بهره مند از محضر حضرت ایـشان، ، جاهایی را که خطابهای قانونی راهگشایی دارند برشمرده و این بحث را از نوآوریهای امام می داند:(یـکـی از امتیازات بارز حضرت امام آن است که در اثر عمق علمی و دقت نـظـر و نـبوغ فکری، در بخشی از مسأل علم اصول انظار جدیدی را پایه گـذاری کرده است، انظاری که در گذشته سابقه نداشته است و این انظار، بـا مـراجـعـه به بحثهای ترتب و اجتماع امر و نهی و بخشی از تنبیهات استصحاب کاملا روشن است. ایشان بودند که برای اولین بار وجود اوامر عرضی را در بحث ضد، در رابطه با ترتب تصحیح کردند... و خروج بعضی از اطـراف علم اجمالی از محل ابتلاء که آن را موجب تنجز علم اجمالی و یا انحلال آن ندانسته اند.) در ادامـه ایـن نـوشـتـار خواهیم دید که در تمام این بحثها، امام به وسـیله خطابهای قانونی به دستاوردهای نوینی دست یافته است. بدین سان مـی یـابـیـم اصل خطابهای کلی و قانونی که در سراسر نوشته های اصولی امـام به چشم می خورد، اصلی است بنیادی و اساسی. امام با بنیانگذاری ایـن اصـل، در بـسیاری از مسأل اصولی دگرگونی آفرید و راههای دشوار گذر را هموار ساخت.
مفهوم خطابهای قانونی
بـرای پـی بردن به معنای اصطلاحی این عنوان، لازم است به واژه (قانون) نـظری بیفکنیم. دانشمندان لغت شناس و نیز حقوقدانان گفته اند، قانون به معنای:(رسـم، قـاعـده، روش و آیین، امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود.) واژه قـانون، یونانی است که از راه زبان سریانی وارد زبان عرب شده و در یـونـان بـه مـعنای (خط کش) به کار می رفته است و وقتی که وارد قـلمرو زبان عربی شده، به معنای (مقیاس) و (معیار) به کار رفته و به هر قاعده کلی الزامی، قانون گفته شده است. اما این که در فقه (قانون) به چه معناست، آقای محمصانی می نویسد:(در فقه به چیزی قانون (یا قانون شرع) گفته می شود که دارای خصوصیات زیر باشد:الـف. کـلی باشد، خواه الزامی (مانند اوامر و نواهی) خواه نه، مانند مستحبات و مکروهات.ب. از طریق وحی رسیده باشد، خواه به صورت قرآن و خواه احادیث.ج. جـنـبـه دوام داشته باشد و لو این که به عنوان اضطرار، موقتا، در بعضی از اماکن و یا اعصار، بدل پیدا کند.) اصولیان نیز واژه (حکم) را به معنای قانون شرعی و واژه (حاکم) را به مـعـنای شارع به کار گرفته اند.از دیدگاه آنان، حکم شرعی عبارت است از: خطاب شارع بر امری که هدف شارع در آن نهفته است.بـه دیـگـر سـخن: حکم و یا قانون شارع، عبارت است از: آن چه که شارع مـقـدس مـردم و مکلفان را در آن چیز مخاطب قرار داده و فرقی نمی کند که به صورت طلب باشد، یا تخییر و یا وضع. از آنچه اشارت کردیم، روشن شد: در مفهوم (قانون) به گونه ای فراگیری نـهـفـتـه اسـت و هـمـین ویژگی است که به احکام قانونی و یا خطابهای قـانـونی، نوعی گسترش و فراگیری و نیز فرا زمانی می بخشد و همگان را زیر پوشش خود قرار می دهد.
شناخت خطابهای شخصی و قانونی
...
رونـد تاریخ علوم بشری هماره شاهد دگرگونیها و نوآوریهایی بوده است. انـدیـشـه وران نـوآور و نوآوران ژرف اندیش بسیاری در این انقلابها و رسـتـاخـیـزهـای بزرگ بشری نقش داشته اند و هر یک به نوبه خود سرفصل نـویـنی در ساحت اندیشه و مبادی و مسأل دانشها گشوده و به ابتکارها و پردازشهای نو و راهگشایی دست یازیده اند.این فرزانگان و فرهیختگان، با جداییها و دگرسانیهای بینشی و روشی که داشـته اند، در جهت تکامل دانش و پیشرفت و گسترانیدن آن در عرصه های گـونـاگـون، گـامـهای ستودنی و ماندگاری برداشته و از خود یادگارهای رخشان و چشم نواز و شوق انگیزی به جای نهاده اند.در سـلـسـلـه ایـن نـوآوران ژرف اندیش و گسترده نگر، نام امام خمینی هـمـانند گوهر شب چراغی می درخشد. ایشان، افزون بر جنبه های سیاسی و اجتماعی و اخلاقی، که به حق در تمام آنها نوآور بود، در عرصه دانشهای دیـنـی نـیز، از فکری تابناک، ژرف، آفرینش گر و نوآور برخوردار و به رهیافتها و ره آوردهای نوینی در این دانشها دست یافته بود.از جمله عرصه هایی که امام به زیبایی و شکوه توسن تاخته و سخن نو در انـداخـتـه، عرصه دانش اصول است. در آغاز و پیش از پرداختن به مقوله ای کـه امـام در آن طـرح نو در انداخته، این نکته را یادآور می شویم کـه: نـگرش امام به (علم اصول) نگرشی است ابزاری برای استنباط احکام شرعی. در باور ایشان، این دانش وسیله ای است برای رسیدن به فقه و ره آوردهـای فـقـهی که نباید خود به هدف دگر گردد و دانش پژوه حوزوی را از مسیر اصلی به مسأل حاشیه ای و کم پیوند با فقه بکشاند.از این روی پیراستگی و پالودگی دانش اصول از افزوده های ناکارآمد که طـالـب عـلمان را دچار سردرگمی می سازد و کم کم و با گذرزمان، بحثها از حـالـت مـعمولی به در می آید و به گونه معما جلوه گر می شوند، از آرمـانـهـا و هـدفـهای امام خمینی بوده است که در جای جای نوشته های اصولی ایشان به چشم می خورد:(والـمـرجـو مـن طلاب العلم و علمإ الاصول، ایدهم الله، ان یضنوا علی اوقـاتـهم واعمارهم الشریفه ویترکوا ما لافأده فقهیه فیه من المباحث ویصرفوا همهم العالی فی المباحث الناتجه.ولایـتوهم متوهم: ان فی تلک المباحث فوأد علمیه فان ذلک فاسد، ضروره ان عـلـم الاصـول عـلـم آلـی لاسـتنتاج الفقه، فاذا لم یترتب علیه هذه النتیجه فایه فایده علمیه فیه؟) امـید می رود طالب علمان و اصولیان، ارزش عمر و لحظه های زندگی خویش بـدانـند و بحثهای اصولی، که نتیجه فقهی نمی دهد، وانهند و همت عالی خود را در جست وجوی مقوله های سودمند آن به کار گیرند.اگـر کـسی چنین بپندارد که پی گیری این گونه بحثها، فایده علمی دارد (و بـه این انگیزه بر دانش اصول بنگرد) به پنداری نادرست رسیده است؛ چـرا کـه دانـش اصـول، دانـشـی اسـت ابـزاری بـرای نتیجه گیری فقهی.بـنـابـرایـن، آن گاه که چنین نتیجه ای بر آن بار نشود، چه فایده ای خواهد داشت؟بـه نـظـر امـام فـرو افتادن در بحثهای اصولی و بیش از اندازه به آن پـرداختن، آن هم نه به مقوله هایی که در فقه به کار آید و برای فقیه ابـزار باشد، به بهانه این که تیزهوشی و ریزبینی می آورد و ذهن طالب عـلـمـان را با بحثهای فنی و دقیق به تکاپو و جولان وا می دارد و نفس را بـه سـوی کـمال رهنمون می شود و... پنداری بیش نیست و طالب علمان نـبـایـد در این علم مقدمی و ابزاری، بیش از آنچه به آن نیاز دارند، درنـگ کنند که در این صورت، از هدفهای عالی تر و مباحث سودمندتر باز خواهند ماند و عمر تحصیلی آنان دچار خسران و خسارت خواهد شد. روش امـام راحـل در آمـوزاندن بحثهای اصولی نیز، بر این بوده که اهل عـلـم را بـه بـحثهای کاربردی این علم بکشاند و آنان را برانگیزد که کـاربـردی بـه اصـول بـنگرند و در عمل، حضرت ایشان، دانش اصول را به گـونـه ای پـیـراسته است و در قلمرو اصول، نمی گذاشته، دانشهای دیگر وارد شوند.او، بـا این که در دانشهای: عقلی، کلامی، فلسفی و عرفانی در اوج بوده و صـاحب نظر، لکن از پرداختن به آن بحثها در لابه لای آموزشهای اصولی، پـرهـیز داشته و از آمیختگی دیگر دانشها با دانش اصولی دوری می جسته است.ایـن خـط مشی و نگرش اصولی امام، به ایشان مجال بیش تری بخشید تا در روشـهـا و برداشتهای اصولی به تفکر و پژوهش بپردازد و به برکت آن به ابتکارها و نوآوریهای گوناگونی دست یابد که در این نوشتار به یکی از آنها می پردازیم.
خطابهای قانونی
بـحـث از خطابهای قانونی پیش از امام، به این شکل مطرح نبوده و امام در واقـع بـنـیانگذار این مقوله، با نگاه و بیانی که بیان خواهد شد، در دانـش اصـولـی بـه شـمـار مـی رود. بـه این نیز شاگردان برجسته و فـرهـیـخته وی اشارت دارند. آقای فاضل لنکرانی، از شاگردان برجسته و نـامـور امـام و از مراجع کنونی، در مقدمه خویش بر کتاب اصولی امام، می نویسد:(وامـا انـظاره القیمه الابتکاریه المحضه او تبعا لبعض مشایخه فکثیره نـشـیـر الـی بعضها منها: ما یترتب علیه ثمرات مهمه و فوأد جمه وهو عـدم انـحـلال الـخـطاب العامه المتوجهه الی العموم بحیث یکون الخطاب واحـد والـمـخـاطب متعدد الی الخطابات الکثیره حسب کثره المخاطبین و تعدد المکلفین...) دیـدگـاهـهـای ارزش مـنـد و نوین امام (چه ابتکاری صد در صد و چه با پـردازش نـویـن) فـراوان اسـت که از آن جمله می توان به مساله مهم و سـودمند( خطابهای قانونی) اشاره کرد. ایشان بر این باور است: در این گـونه خطابها، که آن سوی خطاب همه مردمانند، خطاب یکی است و مخاطبها گـوناگون. در این گونه از خطابها، انحلال صورت نمی گیرد، به این معنی کـه بـه شمار هر مخاطب و مکلفی خطابی وجود ندارد، بلکه خطاب یکی است و مخاطب فراوان.شهید حاج آقا سید مصطفی خمینی نیز، که سالها از محضر پربهره استاد و پدر گـرامی خود، بهره برده و دانش اندوخته، در این باره سخنان گرانبها و روشـنگری دارد که نشانگر فکر و طرح ابتکاری امام است. وی از خطابهای قـانـونی که حضرت امام بنیاد نهاده به عنوان (اصل اصیل) نام می برد و بـا تـعـبـیـر: (والـد موسس) این نوآوری امام را (مأده) و سفره گـسـترده می شمارد که همگان می توانند از آن بهره مند گردند و آن را در راسـتـای درسـت و شایسته استنباط احکام به کار گیرند و دشواریهای دانش اصول را بگشایند:(ولـعمری ان من القی حجاب العناد و تدبر بعین الانصاف والسداد لایتمکن مـن رفض هذه البارقه الملکوتیه التی تنحل بها کثیر من المعضلات واساس طأفه من المشکلات فلله تعالی دره وعلیه اجره.) بـه جانم سوگند! آن که به دیده انصاف بنگرد و پرده دشمنی و خود بینی را کنار نهد، نمی تواند( در بحثهای اصولی) این بارقه ملکوتی و درخشش آسـمـانـی را نـادیـده انـگـارد؛ زیـرا ایـن اصـلی است که بسیاری از پـیـچـیـدگیهای دانش اصول، با به کاربردن آن گشوده و سامان می یابد. خدای به بنیانگذار آن پاداش نیک دهاد.یا می نویسد:(مـا ابـدعـه الـوالـد الـمحقق من حدیث الخطابات القانونیه لایوجد الا لدینا.) این نوآوری امام( خطابهای قانونی) شرح و تفسیرش پیش ماست.آقـای سید احمد فهری، شاگرد حضرت امام و بهره مند از محضر حضرت ایـشان، ، جاهایی را که خطابهای قانونی راهگشایی دارند برشمرده و این بحث را از نوآوریهای امام می داند:(یـکـی از امتیازات بارز حضرت امام آن است که در اثر عمق علمی و دقت نـظـر و نـبوغ فکری، در بخشی از مسأل علم اصول انظار جدیدی را پایه گـذاری کرده است، انظاری که در گذشته سابقه نداشته است و این انظار، بـا مـراجـعـه به بحثهای ترتب و اجتماع امر و نهی و بخشی از تنبیهات استصحاب کاملا روشن است. ایشان بودند که برای اولین بار وجود اوامر عرضی را در بحث ضد، در رابطه با ترتب تصحیح کردند... و خروج بعضی از اطـراف علم اجمالی از محل ابتلاء که آن را موجب تنجز علم اجمالی و یا انحلال آن ندانسته اند.) در ادامـه ایـن نـوشـتـار خواهیم دید که در تمام این بحثها، امام به وسـیله خطابهای قانونی به دستاوردهای نوینی دست یافته است. بدین سان مـی یـابـیـم اصل خطابهای کلی و قانونی که در سراسر نوشته های اصولی امـام به چشم می خورد، اصلی است بنیادی و اساسی. امام با بنیانگذاری ایـن اصـل، در بـسیاری از مسأل اصولی دگرگونی آفرید و راههای دشوار گذر را هموار ساخت.
مفهوم خطابهای قانونی
بـرای پـی بردن به معنای اصطلاحی این عنوان، لازم است به واژه (قانون) نـظری بیفکنیم. دانشمندان لغت شناس و نیز حقوقدانان گفته اند، قانون به معنای:(رسـم، قـاعـده، روش و آیین، امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود.) واژه قـانون، یونانی است که از راه زبان سریانی وارد زبان عرب شده و در یـونـان بـه مـعنای (خط کش) به کار می رفته است و وقتی که وارد قـلمرو زبان عربی شده، به معنای (مقیاس) و (معیار) به کار رفته و به هر قاعده کلی الزامی، قانون گفته شده است. اما این که در فقه (قانون) به چه معناست، آقای محمصانی می نویسد:(در فقه به چیزی قانون (یا قانون شرع) گفته می شود که دارای خصوصیات زیر باشد:الـف. کـلی باشد، خواه الزامی (مانند اوامر و نواهی) خواه نه، مانند مستحبات و مکروهات.ب. از طریق وحی رسیده باشد، خواه به صورت قرآن و خواه احادیث.ج. جـنـبـه دوام داشته باشد و لو این که به عنوان اضطرار، موقتا، در بعضی از اماکن و یا اعصار، بدل پیدا کند.) اصولیان نیز واژه (حکم) را به معنای قانون شرعی و واژه (حاکم) را به مـعـنای شارع به کار گرفته اند.از دیدگاه آنان، حکم شرعی عبارت است از: خطاب شارع بر امری که هدف شارع در آن نهفته است.بـه دیـگـر سـخن: حکم و یا قانون شارع، عبارت است از: آن چه که شارع مـقـدس مـردم و مکلفان را در آن چیز مخاطب قرار داده و فرقی نمی کند که به صورت طلب باشد، یا تخییر و یا وضع. از آنچه اشارت کردیم، روشن شد: در مفهوم (قانون) به گونه ای فراگیری نـهـفـتـه اسـت و هـمـین ویژگی است که به احکام قانونی و یا خطابهای قـانـونی، نوعی گسترش و فراگیری و نیز فرا زمانی می بخشد و همگان را زیر پوشش خود قرار می دهد.
شناخت خطابهای شخصی و قانونی
...