خط زنگاری

لغت نامه دهخدا

خط زنگاری. [ خ َطْ طِ زَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط سبزرنگ. کنایه از موی تازه بردمیده صورت :
لطیفه ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست.
حافظ.

فرهنگ فارسی

خط سبز رنگ کنایه از موی تازه بر دمیده صورت .

پیشنهاد کاربران

خط سبز یا خط زنگاری: [قدیمی، مجاز] موی لب که تازه بر پشت لب جوانی روییده باشد
اشاره به همون سیبیل و موی پشت لب داره
اصطلاح "تازه پشت لبش سبز شده" هم احتمالا شنیدید: )
خط سبز. [ خ َطْ طِ س َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) خطی که تازه از رخسار خوبان برآمده باشد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ) :
ز عذارت خط سبز و ز کفت خط سیاه
چون نبیند ز خط صبر بلا باد پدر.
...
[مشاهده متن کامل]

خاقانی.
خط سبز و لب لعلت بچه ماند گوئی
من بگویم بلب چشمه ٔ حیوان ماند.
سعدی.
یعنی از روی دلبران خط سبز
دل عشاق بیشتر جوید.
سعدی ( گلستان ) .
چگویم آن خط سبز و دهان شیرینت
بجز خضر نتوان گفت و چشمه ٔ حیوان.
سعدی.
سعدی خط سبز دوست دارد
پیرامن خد ارغوانی.
سعدی.

زنگار می تواند به معنی کدر و تیره استفاده شود و منظور از خط زنگاری نگارشی رمزی است که در پوششی غیر هدف و منظور نهفته است و می توان زنگار رمز را از رخ آن زدود و حقایق آن را کشف کرد.

بپرس