خط خطی کردن


معنی انگلیسی:
scrawl

مترادف ها

stripe (فعل)
راه راه کردن، تازیانه زدن، خط خطی کردن

scrawl (فعل)
خط خطی کردن، خرچنگ قورباغهای نوشتن، بد نوشتن، با شتاب نوشتن، نامرتب و غیر استادانه نقاشی کردن، گشاد نشستن

پیشنهاد کاربران

بپرس