فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پارسیِ سرِه برای اِستوا:
• نیمساز
• نیمَنده
• نیم گِرد ( nim gerd )
• نیم گَرد ( nim gard )
• نیم دُور ( nim dowr ) . . . . . با نگر به اینکه "دُور" پارسی است.
• نیمه گر
• نیم گر
... [مشاهده متن کامل]
• ووو
برابرِ پارسیِ واژهٔ خط ( در هَندازک یا هندسه ) : سَمیره، کِشِه، کِشَک، راسته، راستا و و.
پس به جای: "خط استوا خطی فرضی است که کره ی زمین را به دو نصف تقسیم میکند. "، می توان نوشت:
کِشَکِ نیمساز، کِشَکی پنداری است که گَردونهٔ زمین را به دو نیم، بخش می کند.
همچنین، نیم گِرد ( nim gerd ) و نیم گَرد ( nim gard ) برایندِ رویکردِ من از دو سوی ناهمگون به این پِنداره ( مفهوم ) است. نیم گِرد ( nim gerd ) به این چم و ماناک است که یک "گِردی" ( دایره ) کارکردَش نیم کردن است.
ولی نیم گَرد ( nim gard ) ، به این چم است که یک نیم کننده به گرد زمین "می گَردد".
پارسی را پاس بداریم.
• نیمساز
• نیمَنده
• نیم گِرد ( nim gerd )
• نیم گَرد ( nim gard )
• نیم دُور ( nim dowr ) . . . . . با نگر به اینکه "دُور" پارسی است.
• نیمه گر
• نیم گر
... [مشاهده متن کامل]
• ووو
برابرِ پارسیِ واژهٔ خط ( در هَندازک یا هندسه ) : سَمیره، کِشِه، کِشَک، راسته، راستا و و.
پس به جای: "خط استوا خطی فرضی است که کره ی زمین را به دو نصف تقسیم میکند. "، می توان نوشت:
کِشَکِ نیمساز، کِشَکی پنداری است که گَردونهٔ زمین را به دو نیم، بخش می کند.
همچنین، نیم گِرد ( nim gerd ) و نیم گَرد ( nim gard ) برایندِ رویکردِ من از دو سوی ناهمگون به این پِنداره ( مفهوم ) است. نیم گِرد ( nim gerd ) به این چم و ماناک است که یک "گِردی" ( دایره ) کارکردَش نیم کردن است.
ولی نیم گَرد ( nim gard ) ، به این چم است که یک نیم کننده به گرد زمین "می گَردد".
پارسی را پاس بداریم.