خط ازادی

لغت نامه دهخدا

( خط آزادی ) خط آزادی. [ خ َطْ طِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قباله و چک که مولی در تحریر عبدی دهد. برات آزادی. ( یادداشت بخط مؤلف ). مقابل خط غلامی. ( آنندراج ) :
گفت که از دست بند عشق تو جستم
کم خط آزادی از عذاربرآمد.
سوزنی.
خط آزادی نگیری صائب از بی طاقتی
تا زجان خود چو مرغ نیم بسمل بگذری.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( خط آزادی ) قباله و چک که مولی در تحریر عبدی دهد برات آزادی .

پیشنهاد کاربران

بپرس