خط اتش خوان

لغت نامه دهخدا

( خط آتش خوان ) خط آتش خوان. [ خ َطْ طِ ت َ / ت ِ خوا / خا ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب )خان آرزو می فرماید: خطی بود که هنگامه گیران بر قطعات کاغذ سپید به آب پیاز نوشته ، نگهدارند. چون سائلی برای حاجتی سؤال کند، قطعه ای از آن برآورده نزدیک برآتش برند حروف از آن نمایان شود و بر طبق آن حکم کنند و آن کاغذ را در آب اندازند و واقعی اینست که فقیر این لفظ را در هیچ شعر استادی ندیده ، از بعضی معتمدان شنیده در شعر خود آورده و آن اینست :
بر زبان حال دارد شمع خاموش این سخن
سرنوشت کشتگانت خط آتش خوان بود.
( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( خط آتش خوان ) خان آرزو می فرماید خطی بود که هنگامه گیران بر قطعات کاغذ سپید به آب پیاز نوشته نگهدارند چون سائلی برای جاجتی سوال کند قطعه ای از آن بر آورده نزدیک بر آتش برند حروف از آن نمایان شود و بر طبق آن حکم کنند و آن کاغذ را در آب اندازند و واقعی اینست که فقیر این لفظ را در هیچ شعر استادی ندیده از بعضی معتمدان شنیده .

پیشنهاد کاربران

بپرس