لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خضوع ؛ این کلیدواژه از زاویه ی اولویت تلفظ نسبت به نگارگری حروف از کلیدواژه ی أخذ منشعب شده است. یعنی حالتی متواضعانه جهت أخذ احترام یا دوستی و محبت و هرچیزی که خوش آیند باشد.
خشوع ؛ این کلیدواژه از خَشیَّت و خوشنودی منشعب شده است. یعنی انجام عملی که خشنودی پروردگار را در پی داشته باشد. و مرتبط با کلمه ی خشایار و خوشی و خوشبختی و. . . می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
خشوع ؛ این کلیدواژه از خَشیَّت و خوشنودی منشعب شده است. یعنی انجام عملی که خشنودی پروردگار را در پی داشته باشد. و مرتبط با کلمه ی خشایار و خوشی و خوشبختی و. . . می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
بنظرم هماهنطور که فروتنی یک احساس دورنی است بمعنی افتاده ( وکسی که خودش را برتر از دیگران نمیبیند ) و احساس فروتنی منجر به رفتار متواضعانه میشود یعنی رفتاری که دیگران متوجه میشوند این ادم خودش را برتر
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از ما نمیداند؛ درباره خشوع و خضوع هم همینطور است یعنی خشوع یک احساس درونی خود را کوچکتر از خدا دیدن که در رفتارش خضوع نمایان میشود یعنی از رفتارش معلوم است که خود را کوچکتر از خدا میداند. در واقع بنظرم فروتنی و خشوع یک باور درونی است که منجر به رفتار متواضعانه یا خاضعانه میشود
خضوع ؛ خود را کوچک دیدن در برابر خدا . فروتنی از روی نیاز در برابر خدا ، که در ظاهر جلوه می کند .
خاضع ؛ ترسنده و بیم ناک است .
خشوع ؛ خدا را بزرگ دیدن در برابر خود . فروتنی از روی محبت در برابر خدا که علاوه بر ظاهر در باطن و قلب نیز جلوه می کند .
خاشع ؛ دائماً آرامشی قلبی دارد .
خاضع ؛ ترسنده و بیم ناک است .
خشوع ؛ خدا را بزرگ دیدن در برابر خود . فروتنی از روی محبت در برابر خدا که علاوه بر ظاهر در باطن و قلب نیز جلوه می کند .
خاشع ؛ دائماً آرامشی قلبی دارد .