خضرم
لغت نامه دهخدا
خضرم. [ خ ِ رِ ] ( ع ص ، اِ ) چاه بسیارآب. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || دریای بزرگ بسیارآب. || هرچه بسیارباشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). || جواد و بسیارعطا. || مهتر و بردبار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خضارم ، خضارمه ، خضرمون.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید