خضرخو. [ خ ِ ] ( ص مرکب ) آنکه خوی خضر دارد و غرض غلو در وصف کسی است که حیات آدمی بدست اوست : آب حیوان مجوی خاقانی که منوچهر خضرخو مرده ست.خاقانی.