خضاض

لغت نامه دهخدا

خضاض. [ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) اندک پیرایه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : ما علیهما خضاض ؛ ای شی من الحلی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). || مرد گول. || گردن بند گربه و حمیل آن. || گردن بند آهوبره. || طوق بندیان. || مرکب و سیاهی که بدان نویسند. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس )

خضاض. [ خ ِ ] ( ع اِ ) مرکب و سیاهی که بدان نویسند. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس