خصومت امیز
/xosumatAmiz/
مترادف خصومت امیز: ( خصومت آمیز ) خصمانه، عداوت آمیز، ستیزه جویانه، کینه توزانه، عنادآمیز، دشمن وار، دشمنانه
متضاد خصومت امیز: ( خصومت آمیز ) دوستانه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
ضد، متخاصم، خصومت امیز
مخالف، ضد، متخاصم، ستیزه جو، خصومت امیز، مخالفت امیز، رقابت امیز، ستیزه گر، ستیز گر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه 🇸🇦 :
∆ خشم تاب ⟡ نگاهش چنان خشم تاب بود که دیوار هم آب می شد.
∆ کین تراش ⟡ هر واژه اش کین تراش بود و زخم می زد.
∆ خشم بار ⟡ نگاهش خشم بار بود و سنگین.
... [مشاهده متن کامل]
∆ کین افزا ⟡ هر واژه اش کین افزا بود و زخم می زد.
∆ کینه زا ⟡ هر واژه اش کینه زا بود و زخم می زد.
∆ کین ساز ⟡ هر حرکتش کین ساز بود و دشمنی می آفرید.
∆ خشم بار ⟡ نگاهش خشم بار بود و سنگین.
∆ زخم زن ⟡ سخنانش زخم زن بود و می درید.
∆ خشم وار ⟡ رفتارش خشم وار، مجسمه ای از خشونت بود.
∆ زهر گز ⟡ حرکاتش زهر گز، نقش سم را می کشید.
∆ ستیزه گر/ستیزه گرانه ⟡ منش ستیزه گرش هر اندیشه همدلی را در نطفه می کشت.
∆ کین ورز ⟡ کنش کین ورزش پیوسته آتش دشمنی را می افروخت.
∆ ستم پیشه ⟡ کردار ستم پیشه ش راه هر گفتگوی سازنده را می بست.
∆ کین توز/کینه توز ⟡ اندیشه کین توزش هر بارقه مهربانی را می سوزاند.
∆ آزار سان ⟡ رفتار آزار سانش پیوسته زخم می زد و می درید.
∆ کینه جو ⟡ رفتار کینه جوی او هر پل دوستی را ویران می کرد.
∆ ستم گستر ⟡ منش ستم گسترش چونان طوفانی مخرب می وزید.
∆ کین ساز ⟡ رفتارش کین ساز، پیوسته نقشه های دشمنی می چید.
∆ آزار نهاد ⟡ منشش آزار نهاد، بنیادی از دشمنی.
∆ ستم آفرین ⟡ برخوردش ستم آفرین، لحظه ها را با درد می آمیخت.
∆ آزرمسان ⟡ منش آزرم سان، هر حریم انسانی را می شکست.
∆ خشم تاب ⟡ نگاهش چنان خشم تاب بود که دیوار هم آب می شد.
∆ کین تراش ⟡ هر واژه اش کین تراش بود و زخم می زد.
∆ خشم بار ⟡ نگاهش خشم بار بود و سنگین.
... [مشاهده متن کامل]
∆ کین افزا ⟡ هر واژه اش کین افزا بود و زخم می زد.
∆ کینه زا ⟡ هر واژه اش کینه زا بود و زخم می زد.
∆ کین ساز ⟡ هر حرکتش کین ساز بود و دشمنی می آفرید.
∆ خشم بار ⟡ نگاهش خشم بار بود و سنگین.
∆ زخم زن ⟡ سخنانش زخم زن بود و می درید.
∆ خشم وار ⟡ رفتارش خشم وار، مجسمه ای از خشونت بود.
∆ زهر گز ⟡ حرکاتش زهر گز، نقش سم را می کشید.
∆ ستیزه گر/ستیزه گرانه ⟡ منش ستیزه گرش هر اندیشه همدلی را در نطفه می کشت.
∆ کین ورز ⟡ کنش کین ورزش پیوسته آتش دشمنی را می افروخت.
∆ ستم پیشه ⟡ کردار ستم پیشه ش راه هر گفتگوی سازنده را می بست.
∆ کین توز/کینه توز ⟡ اندیشه کین توزش هر بارقه مهربانی را می سوزاند.
∆ آزار سان ⟡ رفتار آزار سانش پیوسته زخم می زد و می درید.
∆ کینه جو ⟡ رفتار کینه جوی او هر پل دوستی را ویران می کرد.
∆ ستم گستر ⟡ منش ستم گسترش چونان طوفانی مخرب می وزید.
∆ کین ساز ⟡ رفتارش کین ساز، پیوسته نقشه های دشمنی می چید.
∆ آزار نهاد ⟡ منشش آزار نهاد، بنیادی از دشمنی.
∆ ستم آفرین ⟡ برخوردش ستم آفرین، لحظه ها را با درد می آمیخت.
∆ آزرمسان ⟡ منش آزرم سان، هر حریم انسانی را می شکست.