خصوصیت

/xosusiyyat/

مترادف خصوصیت: خصوصیات، ویژگی، مختصات، صمیمیت

برابر پارسی: ویژگی

معنی انگلیسی:
close acquaintance or friendship, attribute, character, characteristic, diagnostic, earmark, particularity, personality, property, trait, close acquaintance

لغت نامه دهخدا

خصوصیت. [ خ ُ صی ی َ ] ( از ع ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان ، دوستی و یگانگی. ویژگی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خصوصیة. [ خ ُ / خ َ صی ی َ ] ( ع مص ) خاص کردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). مصدر دیگریست برای «خص » و «خصوص ».

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) اختصاص داشتن بویژه بودن . ۲ - (اسم ) ویژگی اختصاص . ۳ - آشنایی دوستی . ۴ - ( اسم ) صفت مخصوص سجیه جمع : خصوصیات .

فرهنگ معین

(خُ یَّ ) [ ع . خصوصیة ] (اِمص . ) ۱ - ویژگی ، اختصاص . ۲ - آشنایی ، دوستی .

فرهنگ عمید

۱. ویژگی.
۲. (اسم مصدر ) دوستی.

مترادف ها

quality (اسم)
صفت، نهاد، جنبه، وجود، نوع، چگونگی، کیفیت، خصوصیت، چونی، زاب

intimacy (اسم)
خودمانی، صمیمیت، خصوصیات، رابطه نامشروع جنسی، خصوصیت

typicality (اسم)
نمونه، خصوصیت، شاخصیت

فارسی به عربی

الفة

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه:
ویژگی در زبان پارسی با واژگانِ ( Besonderheit و Eigenschaft ) در زبان آلمانی برابر است.
می توانیم در زبان پارسی به جای ( خصوصیت ) از واژه ( خویشمندی ) بهره ببریم.
eigen در زبان آلمانی به معنای ( مالِ خود ) می باشد و schaft هم پسوندِ نامسازی است که با پسوند نامساز ( ی، ای ) در زبان پارسی کارایی یکسانی دارد. از این رو واژه ( خویشمندی ) واژه بسیار درخوری است.
...
[مشاهده متن کامل]

Trait
characteristic
مشخصات

بپرس