خصم تاز

لغت نامه دهخدا

خصم تاز. [ خ َ ] ( نف مرکب ) بردشمن تازنده. بر دشمن حمله کننده :
چو سلجق صیدگر آمد چو بیغو جنگ جو آمد
چو طغرل شیربند آمد چو جعفر خصم تاز آمد.
امیرمعزی ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بر دشمن تازنده بر دشمن حمله کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس