خصله

لغت نامه دهخدا

خصله. [ خ َ ص َ ل َ ] ( ع اِ ) انتهای نرم و تر شاخه. || شاخه های نازک درخت عرفط. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ).

خصله. [ خ ُ ل َ ] ( اِخ ) نام آبی است از آن بنی ابی الحجاج از بنی اسد. ( از معجم البلدان یاقوت ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) دست. موی کلاله .
نام آبی است از آن بنی ابی الحجاج از بنی اسد .

پیشنهاد کاربران

بپرس