خصف

لغت نامه دهخدا

خصف. [ خ َ ] ( ع اِ ) کفش پاره شده ای که از کفش پاره دیگر وصله شده باشد. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

خصف. [ خ َ ] ( ع مص ) دوختن نعلین. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || دوختن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || برهم نهادن و چسبانیدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خصف الورق علی بدنه ؛ بر هم نهاد و چسبانید برگها را یکان یکان بربدن خود تا عورتش بنظر نیاید. ( منتهی الارب ) : طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة. ( قرآن 7 / 22 ).

خصف. [ خ َ ص َ ] ( ع اِ ) ج ِ خصفة. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جمه خصفه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَسَفَ: پنهان شد(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی یَخْصِفَانِ: آن دو می چسباندند (خصف به معنای جمع کردن و منضم بهم نمودن است ، و از همین جهت پارهدوز را خاصف النعل میگویند ، چون پارهدوز پارههای کفش را که از هم جدا شده جمع نموده و بهم منضم ساخته به صورت اولش در میآورد.)
تکرار در قرآن: ۲(بار)
«خصف» (بر وزن خشم) در اصل، به معنای ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر و جمع نمودن است، سپس به دوختن کفش یا لباس و وصله کردن نیز گفته شده است; زیرا قطعات پراکنده را به یکدیگر منضم می کند.
چسباندن. قرار دادن - طه:121 شروع کردند بر دو عورت خویش از برگهای باغ بچسبانند و قرار دهند تا عورتشان مستور گردد. طبرسی فرماید: اصل خصف ضمّ و جکع کردن است در اقرب الموارد آمده: «خصف العریان الورق علی بدنه: الصقه و اطبقه علیه ورقة ورقة لیستترو فی القرآن «وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ». این کلمه فقط در دو محلّ فوق در قرآن مجید آمده است. در نهج البلاغه خطبه 158 در وصف حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده «یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ»: با دست خود کفش خویش را می‏دوخت و لباس خویش را وصله می‏زد و حدیث «ختصف النعل» که آنحضرت درباره علی علیه السلام فرموده مشهور است ابو سعید خدری نقل کرده رسول خدا فرمود از شما کسی است که روی تأویل قرآن می‏جنگد چنانکه من روی تنزیل جهاد کردم. ابوبکر گفت: او منم؟ فرمود نه. عمر گفت: او منم؟ فرمود: «لاولکنّه خاصف النعل» متوجّه شدیم دیدیم علی (ع) کفش آن حضرت را وصله می‏زند.

پیشنهاد کاربران

بپرس