خصاصت
لغت نامه دهخدا
خصاصة. [ خ َ ص َ] ( ع اِ ) سوراخ. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). ج ، خَصاص ، خَصائص. || هر سوراخ و شکافی که در در و غربال و برقع و مانند آن باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). || سوراخ خرد و کوچک. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، خَصاص ، خَصائص. || فرجه های میان دیگ پایه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). ج ، خَصاص ، خَصائص. || ( اِمص ) درویشی و حاجتمندی. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) : و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة. ( قرآن 9/59 ).
خصاصة. [ خ ُص َ ] ( ع اِ ) انگور باقی مانده بعد از چیدن. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). ج ِ خُصاص. || هر چیز اندک. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ِ خُصاص.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نیازمندی و فقر