خصاص
لغت نامه دهخدا
خصاص. [ خ ِ ] ( ع اِ ) ج ِ خُص . ( منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خُص شود.
خصاص. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ خُصاصَة. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خُصاصَه شود.
خصاص. [ خ َص ْ صا] ( ع ص ) انتساب به حرفه خصاصی و صاحبان این پیشه پاره ای چیزها را از نی می سازند. ( از انساب سمعانی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید