کوهسار خشینه را به بهار
که فرستد لباس حورالعین.
کسائی.
فرودآید ز پشتش پور ملعون شده کالفته چون خرس خشینه.
لبیبی.
|| بازی بود که پشت او کبود و تیره رنگ بود و بعضی گویند مرغابی سیاه رنگ است به کبودی مایل. ( برهان قاطع ). تز؛ مرغی بود کوچک بلون خشینه بر جهد و نیک نتواند پریدن و در گلستانها بیشتر باشد. ( صحاح الفرس ).- باز خشینه ؛بازی را گویند که چشم و پشت آن سیاه باشد و در شکارسخت و دلیر و تیزپر و چون از مرتبه بچگی برآید چشمش سرخ شود. ( از فرهنگ جهانگیری ) :
نیارد کرد در ایام عدلت
جفا بر تیهوان بازِ خشینه.
شمس فخری ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| ( ص ) سفید و خودرنگ هم بنظر آمده است که آن را مله گویند بفتح میم و لام مشدد. ( برهان قاطع ).