خشی
لغت نامه دهخدا
خشی. [ خ َ / خ ِش ْی ] ( ع مص ) ترسیدن. خشاء. ( منتهی الارب ). رجوع به خشاء دراین لغت نامه شود.
خشی. [ خ َش ْی ] ( ع ص ) هراسان. ترسان. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) گیاه خشک. ( ناظم الاطباء ).
خشی. [ خ َ شی ی ] ( ع اِ ) گیاه خشک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ).
فرهنگ فارسی
گیاه خشک
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی خَشِیَ: ترسید(ازخشیت به معنای تاثر قلبی است از چیزی که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثری که همراه با اهمیت باشد ، یعنی آن امر در نظر انسان امری عظیم و خطری بزرگ جلوه کند . )
معنی عَنَتَ: جهد -شدت - هلاکت (کلمه عنت به معنای جهد و شدت و هلاکت میآید ، و گویا مراد از در عبارت"ذَ ٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ ﭐلْعَنَتَ مِنْکُمْ " آن زنا است ، که نتیجه وقوع انسان در مشقت تجرد و شهوت نکاح است ، و خود مایه هلاک آدمی است ، و چون در زنا هم معنای جهد خوا...
ریشه کلمه:
خشی (۴۸ بار)
معنی عَنَتَ: جهد -شدت - هلاکت (کلمه عنت به معنای جهد و شدت و هلاکت میآید ، و گویا مراد از در عبارت"ذَ ٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ ﭐلْعَنَتَ مِنْکُمْ " آن زنا است ، که نتیجه وقوع انسان در مشقت تجرد و شهوت نکاح است ، و خود مایه هلاک آدمی است ، و چون در زنا هم معنای جهد خوا...
ریشه کلمه:
خشی (۴۸ بار)
wikialkb: خَشِی
پیشنهاد کاربران
کوچکیده نام خشایار