خشک و تر


مترادف خشک و تر: همه چیز، همه کس

لغت نامه دهخدا

خشک و تر. [ خ ُ ک ُ ت َ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نیک و بد. ( شرفنامه منیری ). دو چیز ضد را گویند چون نیک و بد و قلیل و کثیر :
همتم از سر گیهان خورد آب
ننگ خشک و تر گیهان چه کنم.
خاقانی ( از آنندراج ).
|| وسائل. زادراه :
ایمن بنشیند ز بیم رفتن
تا بر سفرش خشک و تر نباشد.
ناصرخسرو.
|| ماحضری. ( شرفنامه منیری ) : انواع خوردنیها.
نه بسیارخواریم چون گاو و خر
نه لب نیز بربسته ازخشک و تر.
نظامی ( اقبالنامه ص 230 ).
|| آب و خاک :
ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

نیک و بد دو چیز ضد را گویند چون نیک و بد و قلیل و کثیر .

پیشنهاد کاربران

بپرس