خشک بیخ. [ خ ُ ] ( ص مرکب ) ریشه خشک ، بیخ خشک. چون :درخت خشک بیخ را هیزم شکن برید. || ( اِ مرکب ) خشک ریشه ؛ ریشه وقتی که خشک شده باشد : خشک بیخ آرزو را فتح باب از دیده سازکان گلستان را از این به نم نخواهی یافتن.خاقانی.