ابر بهاریست ز سرچشمه آب را
زخمی که داشت جوی چمن خشک بند شد.
سلیم ( از آنندراج ).
وعده لطف و پیام بوسه ای در کار نیست می کند مکتوب خشکی زخم ما را خشک بند.
صائب ( از آنندراج ).
نم نماندست در جگر چه علاج خشک بند است چشم تر چه علاج.
ظهوری ( از آنندراج ).