خشنه
لغت نامه دهخدا
- ارض خشنة ؛ زمین درشتناک. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خشنه. [ خ ُ ن َ ] ( ع مص ) مصدر دیگر است در «خشانة» رجوع به «خشانه » شود.
- ذوخشنه ؛ صعب. منه : هو ذو خشنه ؛ ای صعب. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید