خشمین

لغت نامه دهخدا

خشمین. [ خ َ / خ ِ ] ( ص نسبی ) عصبانی. غضباک. غضب آلود. خشمگین. غضبناک. خشمناک. خشمین. خشمگین. آرغده. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عصبانی غضباک

پیشنهاد کاربران

خشمگین
عصبانی
دست خود خشمین ز دست او کشید
چون ز گفت اوش درد دل رسید
✏ �مولانا�
عصبی ، دارای خشم

بپرس